جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۲ بهمن ۲۰, یکشنبه

دین ستیزی یا پویایی دینی (داوکینز یا پاپ فرانسیس)؟



داوکینز در کتاب "پندار خدا" نقل قول های زیادی از دانشمندان علوم زیستی به خصوص اینشتین را  درباره دین مطرح می کند.  او با اضافه کردن تبصره ای شخصی  به یکی از نقل قول های اینشتین تلاش می کند نشان دهد که دین باوری اینشتین به همان معنای خدا ناباوری خود اوست و به این ترتیب استفاده ،یا سو استفاده، از اعتبار علمی اینشتین به نفع دینداران را به نفع  دین ستیزی و خداناباوری خود تغییر کاربرد دهد.
(نقل قول اینشتین ، تبصره داوکینز و نقد من بر تبصره او در انتهای این متن)

نقدهای داوکینز بر خدا و دین جالب و قابل تامل است اما به گمان من  لحن تند و اتهام زننده ی  او نمی تواند روزنه ای به روی ملیون ها دین دار مقید و معتقد باز کند. بیان تحقیر آمیز او شنیده شدن محتوای نقدهای او را دشوار می کند. او خدا و مذهب را نقد می کند و آنها را مسئول مستقیم شرارت های بیشماری می داند. با این حال بیان اتهام زننده ی او به شعور میلیون ها انسان مذهبی و معتقد ضریب تاثیرگذاری نقدهایش را به شدت کاهش می دهد. نقدهای داوکینز نمی تواند تاثیری چشمگیر در کاهش دگماتیسم مذهبی داشته باشد چرا که بیان تند و تحقیر آمیز او راهی به دل ها ندارد.
او خدا و دین را نقد می کند اما نقد او فاقد قدرت ایجاد همگرایی در جامعه انسانی است.

در آن سوی دیگر سکه اما انتخاب پاپ فرانسیس در راس عالیترین مقام کاتولیک جهان رویداد یست بزرگ در دنیای مسیحیت. نگاه عرفانی و باز پاپ فرانسیس از دل مذهب به مذهب نویدگر تحولی بزرگ در جهان مسیحیت است. تحولی که به گمان من پیامد آن همگرایی بیشتر در جامعه انسانی خواهد بود.  

 دین به سان لبه ی تیغی می ماند که یک سوی آن تنگنا و شدت ِشریعت قرار دارد و سوی دیگر آن جاذبه ی جادویی عرفان. یک سوی آن مرزهای تکفیر ِ شریعت و سوی دیگر آن همگرایی رحمانی عرفانی.
 دین بر بنیادهای روانی عمیقی قرار دارد. کتب مذهبی با بهره مندی از جاذبه ادبی کلام و نیز بیان تاویل پذیر، قدرت تاثیر گذاری ِروانی بسیار بالایی دارند. دین موضوعی نیست که به سادگی بتوان بر آن مهر تاریخ  انقضا مصرف زد. به خصوص با بیان تند و اتهام آمیز.

به گمان من هیچ نقد فلسفی ای از بیرون به دین نمی تواند به اندازه  نگاه عرفانی ای که از درون دین به خود دین می شود منشا ایجاد تحول و همگرایی در جامعه انسانی گردد.
نگاهی که پاپ فرانسیس نویدگر آن است. تحولی فرخنده  در دنیای مسیحیت که شاید بتواند تلنگری نیز به دنیای خفته شریعت اسلامی بزند.
 

نگاه باز وعرفانی پاپ را می توان در این نمونه از سخن های او به خوبی مشاهده کرد:"ما با تفکر و دعا، فهم جدیدی از برخی از عقاید به دست آوردیم؛ کلیسا دیگر به جهنم اعتقادی ندارد، زیرا اعتقاد به این مساله ، عشق الهی را زیر سوال خواهد برد، هم‌چنین خداوند قاضی نیست؛ بلکه دوست‌دار بشریت است.خداوند قصد محکومیت کسی را ندارد.
داستان آدم و حوا تنها یک اسطوره است و جهنم تنها کنایه ای از روح تنها است .کلیسا در گذشته در مورد برخی از مسایل اخلاقی به شکل نادرستی برخورد می کرد، اما امروز به نقش خود به عنوان قاضی پایان داده و آغوش خود را به روی تمام گروه های مختلف از جمله همجنسگرایان، لیبرالیست ها، محافظه کاران، کمونیست ها، افراد طرف‌دار سقط جنین و افرادی با میل جنسی مختلف، گشوده و از آنان می خواهد به آن بپیوندند؛ زیرا همگی خداوند را دوست داریم و همگی یک خدای واحد را می پرستیم.وقت آن رسیده است که تعصب را کنار بگذاریم و اعلام کنیم که حقیقت دین قابلیت تغییر و پیشرفت را دارد، به طوری که حتی بی دینان و کافران نیز با دیدن محبت الهی ؛ وجود الله را به رسمیت بشناسند و بعد از آن روح خود را خالص گردانند. با وجود آن که انجیل کتاب زیبایی است، اما در آن کلمات و عباراتی وجود دارد که همگان را به تعصب و محاکمه دعوت می کند، در حالی که زمان آن رسیده است تا این بخش ها مورد بازبینی قرار گیرند"
(پاپ فرانسیس)


پی نوشت 1 :
«" دينداری همانا درک اين نکته است که چيزی فراسوی همه ی چيزهای تجربه پذير هست که ذهن ما نمی تواند دريابد و زيبايی و ظرافت اش تنها به طور غيرمستقيم و به سان تأملی ضعيف بر ما ظاهر می شود. به اين معنا من ديندارهستم.
"(اینشتین)
به اين معنا من هم ديندار هستم، با اين تبصره که "نمی تواند دريابد" به معنای اين نيست که "تا ابد درنيافتنی است".»
(پندار خدا - چارلز داوکینز)

نقد تبصره داوکینز:
اینشتین یه صراحت از چیزی فراسوی همه ی چیزهای تجربه پذیر حرف می زند. به عبارت دیگر چیزی فراسوی قدرت شناخت علمی چرا که علم مبتنی بر تجربه است. داوکینز در تبصره خود اما امکان دریافتن آن چیز در امتداد زمان را مطرح می کند. او البته به سرعت و بدون اشاره مستقیم به علم ،به عنوان ابزار این شناخت،  از کنار این موضوع عبور می کند اما به عنوان یک فیلسوف علم باور و با اشاره ای که به زمان دارد آیا می توان چیزی جز علم را در باور او برای حصول به این شناخت تصور کرد؟
در این صورت تکلیف قید "فراسوی همه ی چیزهای تجریه پذیر" در جمله اینشتین چه می شود؟

پی نوشت 2:
بخشی از اولین وعظ پاپ فرانسیس - رم
15 مارس 2013



Marcher. « Maison de Jacob, allons, marchons à la lumière du Seigneur » (Is 2, 5). C’est la première chose que Dieu a dite à Abraham : Marche en ma présence et sois irrépréhensible. Marcher : notre vie est une marche et quand nous nous arrêtons, cela ne va plus. Marcher toujours, en présence du Seigneur, à la lumière du Seigneur, cherchant à vivre avec cette irréprochabilité que Dieu demandait à Abraham, dans sa promesse.
Édifier. Édifier l’Église. On parle de pierres : les pierres ont une consistance ; mais des pierres vivantes, des pierres ointes par l’Esprit Saint. Édifier l’Église, l’Épouse du Christ, sur cette pierre angulaire qui est le Seigneur lui-même. Voici un autre mouvement de notre vie : édifier.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر