جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ آبان ۱۹, دوشنبه

مذهب نیاز فردی، مشکل جمعی؟

گمونم که:
مذهب به خودی خود مشکل و مسئله ای در برابر جامعه انسانی نیست. مذهب پاسخی ست اطمینان بخش در برابر انبوه ترس ها، تزلزل ها و پوچی هایی که عارض آدمیزاد می شه در برابر سئوال بی پاسخ هستی. علم و فلسفه فاقد آن اطمینان و یقینی ست که مذهب ازش بهرهمنده. علم همواره نسبی ست و فلسفه همیشه در شک.
اصلا نسبیت و شک هسته ی علم و فلسفه است چنانکه ایمان و یقین هسته مذهب.
و هسته ی هستی آدمیزاد بینوا بر این هر سه استوار ... شک، ایمان، نسبیت.
گمونم
همه آن چیزی که به عنوان نقد بر مذهب وارده در واقع نه بر خود مذهب که بر نحوه استفاده از مذهبه .... اون هم وقتی که کسی از راه می رسه و مذهب رو تبدیل به غسل تعمیدی می کنه برای منبع درآمد یا قدرت خودش .
از خودم می پرسم:
این زنان اروپایی که از دل شک و نسبیت نگرش فلسفی - علمی اروپا پا می شن می رن عضو داعش می شن دنبال چی هستن؟ چه گمشده ای؟ کجای زندگیشون لنگ می زنه و جانشون مغفول چه نیاز بنیادی مانده که به چنین بیراهه ای از بنیاد گرایی و جزم اندیشی می زنن؟
پاسخ شاید که در ایمان، یقین و معنا ست .... چیزی که علم و فلسفه از دادنش به ما ناتوانه .
می دونین،
دارم فکر می کنم مذهب دقیقا همون جایی نجس می شه که سعی می کنه خودش رو تطهیر کنه!
با غسل تعمید و کفاره و رد مظالم و اینا ... حساب شده با نرخی دقیق و به روز!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر