جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ فروردین ۵, چهارشنبه

« فرهنگ آبرو و اعتبارداری»

آبرو و اعتبار به لباس  می مانند.
اعوجاج های هیکل آدمیزاد را می پوشانند.
با لباس می توان باوقارتر، زیباتر و فاخرتر به نظر رسید.
چه لباس جلوه دارد.
با این همه لباس پوشیدنی ست.
اضافه شدنی به هیکل.

می توان خود خیاط لباس خود بود یا رفت و لباسی خرید و پوشید.
پول خرید لباس هم البته به دست آوردنی ست.
با هزار راه مشروع و پسندیده یا نا مشروع و ناپسند.
گرچه در جلوه برندهای به روز، کسی خیلی به نحوه پرداخت توجه نمی کند.
چشم ها بر جلوه  تمیزی دوخت یا شهرت برند خیره باقی می ماند.

با مد همراه شوید جلوه های آنی تان بیشتر است.
فصل به فصل ظاهرتان به روز می شود.
زیر جلوه برندها، باطن ها خیلی هم مهم نیست.
اصلا خاصیت برند در فرهنگ برند پرستی همین است.
چشم را از باطن معطوف می کند به ظاهر.

آبرو و اعتبار هم هر دو به لباس می مانند.
لباس دست دوز یا لباس خریدنی.
آنکه خود خیاط خود است، از بی لباسی و بی آبرویی هراس ندارد.
آنکه  برندپرست  است، از بی لباسی و بی اعتباری مدام در ترس است.

معیارهای اعتبار مثل معیارهای مد در تغییر است.
ساختنی ست .... قرار دادی.
و قرار دادها مدام در حال تغییر.
آبرو اما مفهوم  اصیل تری است.
عمیق تر ... با عمر به دست می آید نه با پول.
با کردار و نه با ادعا.

کردار ادمیزاد محصول درون است.
خود او!
درست مثل یک خیاط درونی.
هزار بار هم که لباس خیاط را بدزدند و ببرند باز خیاط می تواند برای خود لباس بدوزد و بپوشد.
خیاط را در از دست دادن لباس هراسی نیست.
چه او قابلیت ساختن دارد و نه ضعف از دست دادن!

همه این مقدمه چینی بلند برای آنکه دو مفهوم آبرو و اعتبار را از هم تفکیک کنم.
آبرو به اعتبار درونی بودن خود نیازی به «داری» ندارد.
آبرو بی هراس است.
این اعتبار است که مدام در هراس از دست رفتن است پس ناگزیر همیشه در کشاکش «داری» ست.

«آبرو داری» عبارتی ست جعلی که جایگزین مفهوم «اعتبارداری» شده است.
به بلندای تاریخ فرهنگی جامعه ایرانی.
به بهانه آبرو داری بر ستم سکوت می کنیم.
به طور ویژه ستم های خانگی.
پشت درهای بسته.

به قول آقای حسنی پشت درهای ذوالحرم!
(ادبیاتی متناسب با برندهای مذهبی و به روز اعتبار یافتن در نظام قدرت ایران.)
خانم نامداری از خشونت خانگی می گوید.
آقای حسنی از آبروداری، بخوانید اعتبار داری.
خانم  نامداری از شکستن سکوت می گوید.
آقای حسنی با پرسش های سیاسی در نظامی سیاسی، غیر مستقیم تهدید می کند به پرونده سازی.

ماجرای خانم نامداری و آقای حسنی هر چه باشد همین اندازه که فرهنگ سکوت و آبروداری را با مصداق های ادبی و کلامیش به ما یادآور شد، جای تامل دارد.
آینه ای شد برای مرور مفاهیم در جامعه ای سخت پوشیده و پنهان.
 اعتبار زده به نام آبروداری.
و این خوب است!


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر