جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۳, یکشنبه

نوشتن

نوشتن به برهنه شدن می ماند.
گاهی با گریبان چاک دادن،
گاه به استرپتیز.
در همه حال همراه با حسی از خلاص شدن .
دردها .... دیوانگی ها ... چرک ها ...
*****************
شان نزول:
فیلم با صحنه ای از استرپتیز شروع شد.
مردها داد می زدند ... سوت و کف.
زن تماشاچی اما ساکت و خیره و میخکوب، محو زن بازیگر شده بود.
فاصله بین دیدن تا نگاه کردن،
شنیدن تا گوش دادن،
دست زدن تا لمس کردن،
به اندازه فاصله بین 
هیاهو تا سکوت است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر