جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ خرداد ۹, شنبه

نوازنده های دوره گرد

چند روز پیش تو مرکز شهر ناگهان متوجه واقعیتی شدم.
واقعیتی لطیف، آشکار و پراکنده در هوا درست مثل خود هوا .
هوا که از شدت لطافت و آشکار بودن، نمی بینیمش ... حسش نمی کنیم.
چون همیشه هست دیگه هست بودنش رو حس نمی کنیم.
در نبودش ، لطافت ِ بودش رو دریافت می کنیم.

چه واقعیتی؟
نوازنده های دوره گرد!
سخاوت و بلند نظری شون.
می شینن یه گوشه آنچه دارن رو سخاوتمندانه به شهر و شتابش تقدیم می کنن.
فضای خیابون ها  رو از روزمرگی در میارن.
حال خوش می پاشن به شتاب و مشقت زندگی.
بی درخواستی .... تقاضایی ... ناله ای .
فقط جعبه سازشون رو باز می ذارن تا هر کس به خواست خودش سکه ای بندازه توش.

شاید بعضی ها موقع انداختن سکه ای به داخل جعبه سازشون فکر کنن لطف کردن و سخاوت داشتن اما من فکر می کنم که:
ما «باید» به این نوازنده های رهگذر پول بدیم.
خم بشیم و پول رو داخل جعبه سازشون بذاریم.
با احترام و اظهار تشکر ازشون .

نوازنده های دوره گرد، هزینه ای به شهر و شهرداری برای زیباسازی تحمیل نمی کنن.
زیبایی رو بی هزینه به شهر و مردم تقدیم می کنن.
باید دیدشون،
شنیدشون و
 مراقب بود در جعبه بسته نشه،
سازشون ساکت نشه.



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر