جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ اسفند ۲۸, جمعه

«خوشا» و «حله» و «آه» و «دریغا».

که نفرین برین تخت و این تاج باد
برین کشتن و شور و تاراج باد
یره،
هیچکی تا حالا بهتر از این پسر ، عبدی بهروانفر، فردوسی رو تو موسیقی نیاورده .
یعنی ریتم امروزی ِ فردوسی همینه به امام هشتم.
این می خونه من تو سرم همش تصویر آقا بزرگم رو می بینم .
آقا بزرگ هم همش منو یاد فردوسی می انداخت.
یه آدم جدی ، با اصول فکری و اخلاقی که اغلب ساکته و اما ناظر. 
از نابخردی ِ زمین و زمانه ناراحته و حرف داره . 
یه گوشه نشسته و تنهایی در زمانه و نابکاری هاش غور می کنه .
تو تنهاییش گاه به گاه دهان باز می کنه به سخن و می ره به منبری که هیچکی پاش ننشسته.
با اصول خودش ، بی اصولی های مردمان و زمانه رو به باد شکایت و توفو می گیره و گاه اندرز می ده اما هیچکی پای منبرش نیست ... هیچکی ...
مردم این زمانه دلشون پاپ فیکشن می خواد . دوره قصه های کلاسیک و بلند به سر اومده.
کسی حوصله این داستان های دراز دامن رو دیگه نداره.
فردوسی هم گوشه اتاقش نشسته و هی برای خودش گاهی صداش رو بلند می کنه و تشر می زنه و گاه توفو می اندازه و گاه آه می کشه .... در تنهایی .
تنهایی که نه از نقصان ِ کیفیت ِ سخن او بلکه از کیفیت پرشتاب این زمانه است.
می دونین،
بشر امروزی بهای سنگینی رو برای بهبود ِ کیفیت زندگی مادیش پرداخت کرده.
بشر امروزی کیفیتی از عقلانیت و احساس رو در برابر کیفیت مادی برای همیشه از دست داده.
در ادبیات امروزی او دیگه نه 
«خوشا» و «حله» معنا داره و نه «آه» و «دریغا».


https://soundcloud.com/tanboor/fwzhhjqreqwc

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر