جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ خرداد ۱۹, چهارشنبه

دلتنگی

دلتنگی درست مثل یه موتور درونسوزه ، 
محرک اما سوزنده و خورنده .... فرساینده و ته کشاننده !
محرک جان و خورنده روان و فرساینده تن!
ادامه می دی ... ادامه می دی ... ادامه می دی ... به امید دیدار.
اما وقت ِ وصال اگه بی وقت بشه،
تن ته می کشه و روان پریش می شه و جان به جان آفرین تسلیم ! 
دلتنگم و وقت، نزدیک به بی وقت شدن.
موتور ِ لامبورگنی هم که باشی، سرویس سالانه لازم داری آخه لامصب!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر