جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۶ تیر ۲۸, چهارشنبه

آنونس ِ فیلم نفس

این آنونس از فیلم «نفس» ساخته «نرگس آبیار» رو دیدین؟
من فیلم رو ندیدم و نمی دونم چه داستان و ریتمی داره اما این آنونس به تنهایی یک اثر هنری زیبا و تاثیرگذاره.
مثل یه مجموعه عکس هنری می مونه.
بعضی از لحظه ها می تونه به تنهای یه عکس بشه و تو قاب بره و بخوره رو دیوار.
مثل لحظه ای که پاهای دختربچه روی طناب با یه انحنای زیبا روی زمین کشیده می شه و با تاب می ره بالا.
مثل لحظه ای که دختر بچه تو دشت داره می دوه ... درست اون لحظه ای که زبونش با فرمی معصومانه و شیطنتی کودکانه یه خورده از دهنش میاد بیرون.
مثل اون لانگ شات تو برف ها که داره از کوه میاد پایین.
کادرهای دوربین شاعرانه است .... موسیقی زیبا.
ترکیب کادرهای دوربین با ضرب آهنگ تند و هیجانی موسیقی ، یه فضای جادویی می سازه ... ضربات تند و بی امان موسیقی یه فضای گذار می سازه ... ناخودآگاه گذار می کنی به دنیای کودکی .... به کودکی ... به هفت سالگی و اون گذار غریب ِ ناگزیر که حادث شد ... بی هیچ انتخابی!
گویی ایستادی مقابل آینه ... آینه ای که گذشته رو منعکس می کنه ... ده ها سال پیش تر ... کودکی رو می بینی که زمانی خود تو بودی.
شاداب ... شیطون ... کنجکاو ... معصوم .... در دنیایی که فقط اولش جالب و زیبا بود .... هر چه بیشتر درش پیش رفتی مایه ی وحشتش پررنگ تر شد ... غالب تر.
با حسی حزین و حظناک .... درد و دریغ .... و حسرت!
بله صدای راوی درست می گه ! ... این تصاویر نوستالژیک هستن.
یه نوع نوستالژی جادویی ... چرا که از شخص ِ « تو» فرا می ره .... انگار داری نوستالژی بنی آدم رو می بینی .... با حسی از حسرت و دریغ.
اون مایه ی معصومیت که هست و .... و اما از دست می ره!
صدایی یه ریز تو سرم تکرار می کنه:
ای هفت سالگی
ای لحظه‌ شگفت عزیمت .... ای لحظه شگفت عزیمت .... ای لحظه شگفت عزیمت ....
https://www.youtube.com/watch?v=fJvurB16KI0

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر