جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ فروردین ۲۷, جمعه

«مرد ایرونی»

عزیزی مونثه،
شیرین صورت و پریش جان،
شنگول ظاهر و تلخ وش باطن،
پس از عمری سیر در آفاق و انفس و دیدن و چشیدن ِ فرزندان آدم، از چهار سوی گیتی،
بالاخره قرار گرفتند و تصمیم بر ساختن آشیان ِ زندگی مشترک.
زنگ زدند من باب اطلاع رسانی. 
با صدایی که در آن نه هیجان ِ جوانی بلکه تامل ِ دنیا دیدگی و پختگی بود گفت:
صبا،
هیچ مردی، مرد ایرانی نمی شه به خدا!
پرسیدم چطور؟
گفت:
جنس، تجانس!
تاریخ مشترک که انگار تاریخ با ژن ها آمیخته می شه.
عجیبه اما اوج آمیختگی تن با آمیختگی تاریخ در ژن ها گویی در ارتباطه.
هم زبونی با همدلی، هم پوشی ِ شگفت و عمیقی داره.
ترمز دست فلسفه بافیش رو کشیدم و گفتم:
خوب الحمدالله و منه انگار بزی ِ بازیگوش ما بالاخره علف ِ شیرین و باب میل جانش رو پیدا کرد.
آآآآآه عاشقانه ای کشید و گفت:
صبا می دونی تفاوت مرد ایرانی ِ هم زبون با مرد ِ خارجی ِ غیر هم زبون در چیه؟
گفتم: بگو تا بدانیم ای دنیا دیده.
گفت:
مرد خارجی مثل دوربین عکاسی می مونه، مرد ایرانی مثل نقاش.
تصویری که مرد ایرانی از خودت به خودت می ده درست مثل یک نقاشی، خیال انگیزتر از خودته.
بعد یهو لحنش از اون حالت حکیمانه به شیطنت تغییر کرد و گفت:
آهنگ ویگن رو یادته؟
می خونه «زن ایرونی تکه ...»
گفتم : آره.
گفت:
تو اون شعر به جای «زن ایرونی» بگو «مرد ایرونی» میشه خلاصه و نتیجه ی سیر در آفاق و انفس ِ زندگی من!

****************
شنیدنش برای من جالب بود گفتم برای بقیه دوستان هم تعریف کنم شاید برای شما هم جالب باشه. بالاخره دیدن دنیا از دید یک زن ِ دنیا دیده هم، نکته ها و شگفتی هایی در خود داره. smile emoticon
آهنگ رو هم می ذارم  من باب
 یادآوری ِ جزئیات! 
لطفا یادتون نره وقتی ویگن می خونه به جای همه ی «زن ایرونی» هایی که می گه خودتون تو ذهنتون بگین «مرد ایرونی» !

https://www.youtube.com/watch?v=GLEUpp7TLKY&list=RDGLEUpp7TLKY#t=9

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر