جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۵ فروردین ۲۵, چهارشنبه

کوچک اما سگ مصب!


تنها کاری که تو زندگیم بی نقص و کامل انجام می دادم خوابیدن بود که اون رو هم این پشه های سگ مصب خرابش کردن.
از حالا سرو کله شون پیدا شده تو هوای به این خنکی.
دیشب مثل سگ دور سرم زوزه می کشیدن و کبابم کردن.
امروز رفتم یه آنتی پشه گرفتم، گذاشتمش بالای سرم، سر خودم از بوش داره می ترکه.
دندون عنکبوت ها کم بود که باز ویز ویز این پشه های لامصب هم شروع شد.
دارم فکر می کنم کابوس های زندگیم در سه کلمه خلاصه می شه:
پشه ها، عنکبوت ها و یک شنبه های بی سیگار.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر