سئوال:
یعنی شما میگین وقتی عمو جلال داره می گه :
عریان کندم هر صبحدمی
گوید که بیا من جامه کنم
اینجا باید تفسیر تعبیر به سبک آقای قرائتی کنیم که نه منظور عمو جلال از جامه ، جامه تن نیست و جامه لفظ است و فوق فوقش دیگه شمس می اومده پیژامه عمو جلال رو تا می زده ؟
بعد وقتی می گه :
از دیدن او جان است تنم
تنگ است بر او هر هفت فلک
چون می رود او در پیرهنم ...
خوب داره می گه سرتاپای تنش همه جان شده دیگه ... تن وقتی جان می شه شامل شرع نمی شه دیگه ... می شه؟!
شرع، احکام ِ تنه نه جان.
تن که جان بشه حکمش چیز دیگه ست ... حکمش با خود ِ جانه که جانان شده و از عالم و آدم و فقه و فقیه رسته .... ناسلامتی پیش از ملاقات شمس ، عموجلال خودش فقیه شهر بوده .
من واقعا هیچ جوری نمی تونم اشعار عاشقانه ی مولوی رو از تن تهی کنم ... تنی که همه جان شده .... جان با جان درآمیزد به واسطه تنی که همه جان شده ... فرا و فارغ از حرف و صوت .
حرف و صوت و گفت را بر هم زنم
تا که بی این هر سه با تو دم زنم
بی حرف و صوت و گفت چه باقی می ماند جز تن .... تنی که همه جان شده.
https://www.youtube.com/watch?v=nUkZ5E_80dg
یعنی شما میگین وقتی عمو جلال داره می گه :
عریان کندم هر صبحدمی
گوید که بیا من جامه کنم
اینجا باید تفسیر تعبیر به سبک آقای قرائتی کنیم که نه منظور عمو جلال از جامه ، جامه تن نیست و جامه لفظ است و فوق فوقش دیگه شمس می اومده پیژامه عمو جلال رو تا می زده ؟
بعد وقتی می گه :
از دیدن او جان است تنم
تنگ است بر او هر هفت فلک
چون می رود او در پیرهنم ...
خوب داره می گه سرتاپای تنش همه جان شده دیگه ... تن وقتی جان می شه شامل شرع نمی شه دیگه ... می شه؟!
شرع، احکام ِ تنه نه جان.
تن که جان بشه حکمش چیز دیگه ست ... حکمش با خود ِ جانه که جانان شده و از عالم و آدم و فقه و فقیه رسته .... ناسلامتی پیش از ملاقات شمس ، عموجلال خودش فقیه شهر بوده .
من واقعا هیچ جوری نمی تونم اشعار عاشقانه ی مولوی رو از تن تهی کنم ... تنی که همه جان شده .... جان با جان درآمیزد به واسطه تنی که همه جان شده ... فرا و فارغ از حرف و صوت .
حرف و صوت و گفت را بر هم زنم
تا که بی این هر سه با تو دم زنم
بی حرف و صوت و گفت چه باقی می ماند جز تن .... تنی که همه جان شده.
https://www.youtube.com/watch?v=nUkZ5E_80dg
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر