جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ فروردین ۴, دوشنبه

ظهر روز 24 مارس 2014



ظهر روز 24 مارس 2014  در حال رفتن به سلف دانشگاه بودم که دوباره  آن اتفاق افتاد . پیرامونم نرم شد و منعطف:

درون یک خواب راه می رم .... کاملا مطمنم ... کاملا !
پیرامونم مثل همیشه سفت و سخت و سنگی نیست .... چون سیالی ست .... مواج و منعطف و وهم گون .... گویی در حالتی بین خواب و بیداریم که با ادراکی از هر دو جهان همراست.
 جهان خواب و جهان بیداری!
غیر عادی ست اما هیجان انگیز و اعجاب آور .... مطمن هستم همه من اینجا نیست ... مطمئن هستم بخشی دیگه هم از من هست که در این اینجا نیست ... اما هست ... کاملا مطمئنم!

**********************

مدتهاست که ادراکم از زمان و مکان دگرگونه شده . سیال و وهم گون.
به شدت متمرکز روی لحظه .... روی آن آن های شگفت انگیزی که میان و می رن ... هیجان انگیز و گاه نفس گیر .... گاهی ساده و منقلب روی فیسم توصیفشون می کنم .
حالا اما اگر کسی این توصیفات رو اصرار داره ربط بده به تجربه های حقیر خودش با مواد وهم آور این باز هم تصورات ذهن خودش هست که نه توانایی دیدن چیزی بیش از خودش رو داره و نه هنری بیش از تعمیم دهی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر