جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ فروردین ۸, جمعه

استاد تاریخ و طنز تاریخ!



هیچ کلاسی به لذت بخشی کلاس تاریخ نیست اگر استاد خوب و خوش زبونی داشته باشید. و من این شانس رو دارم که این ترم استاد خیلی خوبی برای این درس نصیبم شده. با اینکه درس انتخابی هست و چندان نمره اش مهم نیست اما من حتی یک جلسه از این کلاس رو هم خلاف درس های دیگم از دست نمی دم.
امروز استاد داستان شروع جنگ جهانی دوم و وارد شدن فرانسه به جنگ رو تعریف کرد. با همون حس طنز مطبوع فرانسوی که گاهی صدای قهقه خنده ی کلاس هم در می اومد. البته اون همه چیز رو با حالتی خیلی جدی تعریف می کنه اما همین حالت جدیش تضاد خنده داری با موضوع که گاه مسخره به نظر می رسید ایجاد می کرد و کلاس از خنده  منفجر می شد.
یکی از جالب ترین نکته هایی که گفت و من تا حالا نمی دونستم این بود که فرانسه در تاریخ 3 سپتامبر 1939 رسما به آلمان اعلام جنگ می کنه اما جنگ واقعی در مرزهای فرانسه در تاریخ 10 می 1940 شروع می شه!
چرا ؟
خوب چون استراتژی فرانسوی ها این بوده که منتظر حمله آلمان ها بودن. این استراتژی اشتباه و احمقانه باعث می شه که فرانسوی ها فرصت کافی به ارتش آلمان بدن تا خوب و کامل لهستان رو اشغال کنه، تجدید قوا کنه و بعد با خیال راحت نیروهاش رو از شرق به غرب منتقل کنه.
در حالیکه در تمام این مدت سربازهای فرانسوی در خط مرزی با آلمان در حال فوتبال بازی و نمایش بازی کردن و خوش گذرانی بودن همراه با این خیال خام که آلمان ها از ما می ترسن و اون مرد کوچلو (هیتلر) جرات نداره به فرانسه کبیر حمله کنه. تازه اگر هم حمله کنه ما در عرض دو هفته می ریم و برلین رو می گیریم!
فرانسوی ها در خیالات خودشون چشم هاشون رو بر واقعیت ارتش مجهز و پیشرفته هیتلر بسته بودند و با لباس های پر زرق و برق اما بی فایده ارتشی و اسلحه هایی بسیار قدیمی دلشون رو به دیوار مرزی که ساخته بودند خوش کرده بودند.
این دیوار مرزی یکی از جالب ترین چیزهایی بود که من امروز عکساش رو تو کلاس برای اولین بار دیدم. بعد از جنگ جهانی اول فرانسه دیوار حائلی بین مرز آلمان و فرانسه می سازه که در واقع یک سنگر بوده . این سنگر تا سه طبقه زیر زمین ادامه داشته و شامل طبقه ای برای خوابیدن ، برای ورزش کردن و طبقه ای هم برای مطالعه بوده . عملا یک هتل زیر زمینی جالب و راحت.
این دیوار به اسم سازنده اش معروفه و شما می تونین عکس هاش رو سرچ کنین.
Ligne Maginot
خلاصه در حالیکه سربازهای فرانسوی در حال خوش گذرونی و رجز خوانی برای آلمانی ها بودن ناگهان  آلمانی ها از جایی که فرانسوی ها اصلا انتظارش رو نداشتن یعنی از مرز شمالی و بلژیک  از زمین و هوا مثل اجل معلق وارد فرانسه می شن و از پشت سربازهای فرانسوی رو مورد هدف قرار می دن و همه ارتش فرانسه  رو در عرض چند روز در نوار مرزی به اسارت می گیرن.
آلمانی ها در کمتر از دو ماه، دقیقا در تاریخ 22 ژوئن 1940، به پاریس می رسن و اعلام می کنن که شهر در امن و امان است و مردم می تونن کارهای روزانه شون رو انجام بدن و اگر پاریسی ها خوش رفتار باشن آلمانی ها هم با پاریسی ها خوش رفتاری می کنند. در بخشی از اعلامیه خطاب به پاریسی ها به طور روشن اعلام شده که هر گونه کلمات توهین آمیز نسبت به آلمانی ها تنبیه به دنبال خواهد داشت. این قسمت اعلامیه بر می گرده به کلمه توهین آمیز  les boches  که اون زمان ها  فرانسوی ها برای تحقیر آلمانی ها استفاده می کردند. قدمت این کلمه به قبل از جنگ اول بر می گرده.
مردم پاریس خیلی زود از رفتار سربازهای آلمانی جا می خورند چرا که برخلاف تصورشون آلمانی ها رفتار خوب و احترام آمیزی با مردم داشتند و مثلا وقتی وارد یک نون وایی می شدن و نون می گرفتن در کمال تعجب پول نون رو می دادن. از همون جا ظاهرا آلمانی ها در بین مردم معروف می شن به آدم های درست کار.
یک چیز دیگه هم که در حرف های استاد جالب بود نقل خاطره ای از مادر بزرگش بود.
می گفت مادربزرگم تعریف می کنه عصر رادیو رو گوش کردیم ببینم جنگ در چه وضعیتیه. رادیو اعلام کرد ارتش آلمان تازه به شهر Mans رسیده . مادر بزرگ می ره و با خیال راحت می خوابه به این خیال که شهر او Angers در 100 کیلومتری Mans  حالا حالا ها امن و امانه اما صبح که پنجره های خونش رو باز می کنه می بینه آلمان ها تو حیاط خونه هستند!
خلاصه خیلی از کلاس امروز لذت بردم فکر کردم با نوشتن هم یه مروری می شه برای خودم و هم شاید برای شما جالب باشه . :)
نکته آخر اینکه:
روحیه آزاده استادم در بازگو کردن همه چیز بی کم و کاست و فارغ از حساسیت های ملی به نظرم قابل تحسین بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر