جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ آبان ۲, جمعه

گفتگویی با عزیز جانی

تعطیلات دوست داشتنی توسین toussaints 
- همون چراغ برات خودمون که اینجا معنای زیبایی داره، همه رفتگان مقدسند -
با نان و شراب و کلی احساس رهبانیت 
و فراغت گفتگویی با عزیز جانی:

پرسید:
با دلتنگی پیوسته چگونه کنار میای ؟
گفتم :
با تسکین نوشیدن و نوشتن!

گفت :
قبلنا با دوستات بیشتر بیرون می رفتی .
گفتم:
بله! اما هم زبانی و هم دلی در غربت نادره ... با خودم هم دل و هم زبانم!
گفت :
هم دلی در غیر غربت هم نادره .



گفت : کاش بودی یا بودم ... پیش هم.
گفتم : نگو! درماندگی ، آدم رو عاصی می کنه!
گفت : اما منو بی رمق می کنه.
گفتم : عاصی می شم از این همه درماندگی که گویی با هیچ چیز جز تخریب تسکین پیدا نمی کنه ... تخریب خود ... خودکشی !



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر