کمتر مهاجری رو در اروپا می تونید پیدا کنید که به طور مستقیم یا غیر مستقیم تجربه ناخوشایندی از نژادپرستی نداشته باشه.
راستش تا امروز من بیشتر شنونده خاطرات دیگر مهاجران از چنین رفتارهایی بودم.
شخصا خاطره تلخی نداشتم .
تا امروز.
می تونم بگم برای چند ثانیه فشار خونم بالا رفت و خیلی ناراحت وعصبانی شدم.
اما خیلی زود به جای مقابله تصمیم گرفتم همراهی کنم و یک وضعیت کمیک از یک حمله موذیانه کلامی درست کنم.
گمونم موفق شدم.
تا همین الان داشتم می خندیدم.
داستان چیه؟
اینه:
یه دوست فرانسوی دارم که خیلی بهم محبت داره .
هر چقدر این خانم من رو دوست داره ، همسرشون از من متنفره.
نمی دونم چرا .... شاید حسادت.
دوستم همیشه با کلمات صمیمی و محبت آمیز من رو صدا می زنه اون هم در مقابل شوهرش.
احساس کردم که شوهرش از این همه توجه ومحبت خانمش به من هیچ خوشش نمیاد.
شاید فکر می کنه اون کلمات باید متعلق به اون باشه و نه من.
خوب من بی تقصیرم.
شاید خانم کمی بی مبالاتی می کنه اما قطعا آقا داره با حسادت ، حماقت مضاعف می کنه.
آخه هر چه بیشتر به من توهین می کنه ، بیشتر حمایت و محبت خانمش رو به سمت من جلب می کنه.
امروز آقا یکی از بدترین رفتارهای تهاجمی و موذیانه اش رو با من کرد.
خانمش زنگ زده بود احوالم رو بپرسه.
از پشت تلفن صدای آقا رو شنیدم که با اصرار می گفت:
گوشی رو بده به من. از دوست عزیزت یه سئوال تخصصی درباره زبان ایرانی دارم.
دوستم با ناراحتی و تردید گوشی رو داد به شوهرش.
من تا حالا شوهرش رو ندیدم اما همیشه صداش رو از پشت تلفن می شنوم که داره غر می زنه.
گوشی رو گرفت و خیلی صمیمی شروع کرد به سلام واحوال.
بعد گفت: خانمم می گه شما ایرانی هستید . درسته؟
گفتم بله ...بفرمائید.
گفت مدتیه من دارم روی زبان ایرانی کار می کنم.
یه سئوال ازتون دارم.
گفتم : در مورد کدام زبان در ایران حرف می زنید؟
چیزی به نام زبان ایرانی نداریم.
زبان رسمی اسمش فارسیه نه ایرانی.
زبان های زیاد دیگه ای هم در ایران وجود داره.
با بی مبالاتی گفت: همون زبان ایرانی دیگه ... همون رسمیش.
گفتم اسمش فارسیه ، اسمش زبان ایرانی نیست.
بدون توجه به توضیح من و با یه جور عجله گفت:
ببینید من هر چی روی اینترنت جستجو می کنم مترجمی برای زبان ایرانی پیدا نمی کنم.
گفتم:
عجیبه ، گوگل داره ... اسمش زبان فارسیه.
می دونین،
من خیلی جدی و معصومانه داشتم براش توضیح می دادم که چطوری باید جستجو کنه اما اون یهو گفت:
فکر نمی کنید به خاطر شبکه های تروریستی ایرانی هاست که هیچ سرویس اینترنتی برای زبان ایرانی وجود نداره؟
اینو که گفت یهو سر و صدای خانمش رو از پشت تلفن شنیدم که می خواست گوشی رو ازش بگیره.
اما آقا با همون لحن موذیش با خونسردی بهش می گفت من فقط دارم از صبا سئوال می پرسم.
آروم باش عزیزم!
خوب راستش من اولش خیلی عصبانی شدم.
می خواستم بهش بگم وقت این حرفهای چرت وپرت رو با آدم های چرت و پرتی مثل شما ندارم و گوشی رو قطع کنم.
اما بعد از چند ثانیه فکر کردم چه کاریه با این آدم جر و بحث کنم .
بذار باهش موافق باشم چون اون دنبال برانگیختن حس مخالفت و عصبانیت در منه .
اون یه سئوال نداره ... اون یه حس داره ...حس عصبانیت و حسادت که میخواد موذیانه به من منتقلش کنه برای همین خیلی خونسرد بهش گفتم:
آه چه هوشمندی قابل تحسینی آقا.
بله کاملا درست می فرمائید.
در واقع خود من یکی از اعضای همین شبکه های تروریستی هستم و به شما هشدار و اطمینان می دم اگه باعث ناراحتی من یا دوستم بشید میام و سرتون رو می برم.
تلفن روی آیفون بود.
صدای انفجار حنده ی دوستم رو شنیدم.
و سکوت شوهرش.
شنیدم که خانم به آقا گفت:
خوب جواب سئوالت رو گرفتی حالا گوشی رو بده به من و برو بخواب!
راستش تا امروز من بیشتر شنونده خاطرات دیگر مهاجران از چنین رفتارهایی بودم.
شخصا خاطره تلخی نداشتم .
تا امروز.
می تونم بگم برای چند ثانیه فشار خونم بالا رفت و خیلی ناراحت وعصبانی شدم.
اما خیلی زود به جای مقابله تصمیم گرفتم همراهی کنم و یک وضعیت کمیک از یک حمله موذیانه کلامی درست کنم.
گمونم موفق شدم.
تا همین الان داشتم می خندیدم.
داستان چیه؟
اینه:
یه دوست فرانسوی دارم که خیلی بهم محبت داره .
هر چقدر این خانم من رو دوست داره ، همسرشون از من متنفره.
نمی دونم چرا .... شاید حسادت.
دوستم همیشه با کلمات صمیمی و محبت آمیز من رو صدا می زنه اون هم در مقابل شوهرش.
احساس کردم که شوهرش از این همه توجه ومحبت خانمش به من هیچ خوشش نمیاد.
شاید فکر می کنه اون کلمات باید متعلق به اون باشه و نه من.
خوب من بی تقصیرم.
شاید خانم کمی بی مبالاتی می کنه اما قطعا آقا داره با حسادت ، حماقت مضاعف می کنه.
آخه هر چه بیشتر به من توهین می کنه ، بیشتر حمایت و محبت خانمش رو به سمت من جلب می کنه.
امروز آقا یکی از بدترین رفتارهای تهاجمی و موذیانه اش رو با من کرد.
خانمش زنگ زده بود احوالم رو بپرسه.
از پشت تلفن صدای آقا رو شنیدم که با اصرار می گفت:
گوشی رو بده به من. از دوست عزیزت یه سئوال تخصصی درباره زبان ایرانی دارم.
دوستم با ناراحتی و تردید گوشی رو داد به شوهرش.
من تا حالا شوهرش رو ندیدم اما همیشه صداش رو از پشت تلفن می شنوم که داره غر می زنه.
گوشی رو گرفت و خیلی صمیمی شروع کرد به سلام واحوال.
بعد گفت: خانمم می گه شما ایرانی هستید . درسته؟
گفتم بله ...بفرمائید.
گفت مدتیه من دارم روی زبان ایرانی کار می کنم.
یه سئوال ازتون دارم.
گفتم : در مورد کدام زبان در ایران حرف می زنید؟
چیزی به نام زبان ایرانی نداریم.
زبان رسمی اسمش فارسیه نه ایرانی.
زبان های زیاد دیگه ای هم در ایران وجود داره.
با بی مبالاتی گفت: همون زبان ایرانی دیگه ... همون رسمیش.
گفتم اسمش فارسیه ، اسمش زبان ایرانی نیست.
بدون توجه به توضیح من و با یه جور عجله گفت:
ببینید من هر چی روی اینترنت جستجو می کنم مترجمی برای زبان ایرانی پیدا نمی کنم.
گفتم:
عجیبه ، گوگل داره ... اسمش زبان فارسیه.
می دونین،
من خیلی جدی و معصومانه داشتم براش توضیح می دادم که چطوری باید جستجو کنه اما اون یهو گفت:
فکر نمی کنید به خاطر شبکه های تروریستی ایرانی هاست که هیچ سرویس اینترنتی برای زبان ایرانی وجود نداره؟
اینو که گفت یهو سر و صدای خانمش رو از پشت تلفن شنیدم که می خواست گوشی رو ازش بگیره.
اما آقا با همون لحن موذیش با خونسردی بهش می گفت من فقط دارم از صبا سئوال می پرسم.
آروم باش عزیزم!
خوب راستش من اولش خیلی عصبانی شدم.
می خواستم بهش بگم وقت این حرفهای چرت وپرت رو با آدم های چرت و پرتی مثل شما ندارم و گوشی رو قطع کنم.
اما بعد از چند ثانیه فکر کردم چه کاریه با این آدم جر و بحث کنم .
بذار باهش موافق باشم چون اون دنبال برانگیختن حس مخالفت و عصبانیت در منه .
اون یه سئوال نداره ... اون یه حس داره ...حس عصبانیت و حسادت که میخواد موذیانه به من منتقلش کنه برای همین خیلی خونسرد بهش گفتم:
آه چه هوشمندی قابل تحسینی آقا.
بله کاملا درست می فرمائید.
در واقع خود من یکی از اعضای همین شبکه های تروریستی هستم و به شما هشدار و اطمینان می دم اگه باعث ناراحتی من یا دوستم بشید میام و سرتون رو می برم.
تلفن روی آیفون بود.
صدای انفجار حنده ی دوستم رو شنیدم.
و سکوت شوهرش.
شنیدم که خانم به آقا گفت:
خوب جواب سئوالت رو گرفتی حالا گوشی رو بده به من و برو بخواب!
یکهو احساس کردم باید این رو ببینی!
پاسخحذفhttps://www.youtube.com/watch?v=8-wAvbxB7D8
مرسی ... باعث شد همش فکر کنم کنش های من در زندگی چی بودن.
حذفاولین کنشی که به یاد آوردم اعتمادم به عشق بود وقتی عاشق شدم.
و عشق من رو بی باک کرده بود یا شاید دیوانه و بی فکر!
قابلی نداشت :)
پاسخحذف