همه مون کم و بیش هلن کلر هستیم ... اینطور نیست؟
در تاریکی ِ تکرار ... تکرار ِ منطق های روزمره ... مفاهیم ِ تعریفی ... اخبار ِ تولیدی .
مفاهیم ِ تعریفی آنگاه ارزش های تحمیلی ... حتی ناخوداگاه و ناخواسته!
در روزمرگی قدرت دریافت مون از دست رفته.
چنان در تکرار و منطق روزمرگی غرق شدیم که حتی هوا رو هم دیگه لمس نمی کنیم.
تکرار .. عادت ... نقصان ِ دریافت!
این روزها برام پر شده از فلاش بک های دوران کودکی.
خاطرات ... خواب ها ... کتاب ها ... صحنه ها.
کتاب هلن کلر تو قفسه کتاب های خواهرم ... کتابی که هرگز خوانده نشد ... بلکه شنیده شد ... از خوش اقبالی ست داشتن خواهر بزرگتر ... اون هم چنان خواهری .... چشمه ای جوشان از شور ِ جستجو ... شیوایی بیان .... خلاقیت ذهن.
شب ها دنیایی دیگر آغاز می شد ... سفر به چهار سوی عالم به لطف شیوایی بیان او.
کودکی بودم در کنار سرچشمه ای .... نیمی از کتاب های عمرم رو شنیدم به جای خواندن
و خدای من شبی که قصه ی هلن کلر رو گفت ...
کیه که قصه ی این زندگی رو بشنوه و به جان و ذهن خراشیده نشه!
هلن کلر دو فصل ِ فراموش نشدنی در زندگی برام رقم زد ... فصل اول خودش ... فصل دوم معلمش .
روزی که به بیان شیوای خواهر بزگتر، خودش رو شنیدم ... و روزی که با نقش آفرینی استثنایی ِ آن بنکرافت معلمش رو دیدم .
رابطه ای استثنایی و نادر ... در مسیری استثنایی و پر مشقت.
شرایط آسان از دریافت ها ی عمیق تهی اند.
به قول نازنین فروغ :
هیچکس در جوی حقیری که به گودالی میریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد ...
چند نفر در دنیا چنین لحظه ی شگفتی رو زندگی کرده ؟ ... لحظه ی شگفت دریافت ... جاری شدن ... مرتب شدن پازل های پراکنده و بهم ریخته ... اون لحظه شگفتی که ناگهان آخرین چرخ دنده ی گمشده پیدا می شه و سرجاش قرار می گیره .... کلیک ... استارت!
در روزمرگی جملگی مقیاسی از گمشدگی هستیم ... اینطور نیست ؟
منطق روزمرگی دو بعدی ست ... مکان ، زمان .
در دنیای دو بعدی مدرن، ابزار ِ زندگی از چرتکه می تونه حداکثر کامپیوتر بشه ... نه بیشتر ... ابزارهای بیرونی.
اما به آن لحظه های شگفت ِ شهود سوگند که ما ابزاری بیش از ابزارهای بیرونی در امکان داریم ... ابزار درونی که چرخ دنده ی گمشده اش رابطه است ... رابطه ی انسانی ... فارغ از منافع ِ دوبعدی ِ فردی.
https://www.youtube.com/watch?v=3HJxB4hwy84&fbclid=IwAR0O3UF97amSW5rWpnE0rBXwiwRTdNRZs_HzrhdJYq0VRp_w-6xPzXzNOFo
در تاریکی ِ تکرار ... تکرار ِ منطق های روزمره ... مفاهیم ِ تعریفی ... اخبار ِ تولیدی .
مفاهیم ِ تعریفی آنگاه ارزش های تحمیلی ... حتی ناخوداگاه و ناخواسته!
در روزمرگی قدرت دریافت مون از دست رفته.
چنان در تکرار و منطق روزمرگی غرق شدیم که حتی هوا رو هم دیگه لمس نمی کنیم.
تکرار .. عادت ... نقصان ِ دریافت!
این روزها برام پر شده از فلاش بک های دوران کودکی.
خاطرات ... خواب ها ... کتاب ها ... صحنه ها.
کتاب هلن کلر تو قفسه کتاب های خواهرم ... کتابی که هرگز خوانده نشد ... بلکه شنیده شد ... از خوش اقبالی ست داشتن خواهر بزرگتر ... اون هم چنان خواهری .... چشمه ای جوشان از شور ِ جستجو ... شیوایی بیان .... خلاقیت ذهن.
شب ها دنیایی دیگر آغاز می شد ... سفر به چهار سوی عالم به لطف شیوایی بیان او.
کودکی بودم در کنار سرچشمه ای .... نیمی از کتاب های عمرم رو شنیدم به جای خواندن
و خدای من شبی که قصه ی هلن کلر رو گفت ...
کیه که قصه ی این زندگی رو بشنوه و به جان و ذهن خراشیده نشه!
هلن کلر دو فصل ِ فراموش نشدنی در زندگی برام رقم زد ... فصل اول خودش ... فصل دوم معلمش .
روزی که به بیان شیوای خواهر بزگتر، خودش رو شنیدم ... و روزی که با نقش آفرینی استثنایی ِ آن بنکرافت معلمش رو دیدم .
رابطه ای استثنایی و نادر ... در مسیری استثنایی و پر مشقت.
شرایط آسان از دریافت ها ی عمیق تهی اند.
به قول نازنین فروغ :
هیچکس در جوی حقیری که به گودالی میریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد ...
چند نفر در دنیا چنین لحظه ی شگفتی رو زندگی کرده ؟ ... لحظه ی شگفت دریافت ... جاری شدن ... مرتب شدن پازل های پراکنده و بهم ریخته ... اون لحظه شگفتی که ناگهان آخرین چرخ دنده ی گمشده پیدا می شه و سرجاش قرار می گیره .... کلیک ... استارت!
در روزمرگی جملگی مقیاسی از گمشدگی هستیم ... اینطور نیست ؟
منطق روزمرگی دو بعدی ست ... مکان ، زمان .
در دنیای دو بعدی مدرن، ابزار ِ زندگی از چرتکه می تونه حداکثر کامپیوتر بشه ... نه بیشتر ... ابزارهای بیرونی.
اما به آن لحظه های شگفت ِ شهود سوگند که ما ابزاری بیش از ابزارهای بیرونی در امکان داریم ... ابزار درونی که چرخ دنده ی گمشده اش رابطه است ... رابطه ی انسانی ... فارغ از منافع ِ دوبعدی ِ فردی.
https://www.youtube.com/watch?v=3HJxB4hwy84&fbclid=IwAR0O3UF97amSW5rWpnE0rBXwiwRTdNRZs_HzrhdJYq0VRp_w-6xPzXzNOFo
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر