اگر وقت دارید پیشنهاد می کنم این گفتگوی جالب رو در پرگار ببینید چرا که حاوی نکته بسیار ظریف و قابل تاملی ست.
در این گفتگو ، فارغ از موضوع، ما با دو دیدگاه متفاوت در بررسی تاریخ رو به رو هستیم.
دیدگاهی که تلاش می کند از تاریخ استفاده ابزاری به نفع جریان فکری- سیاسی ِ امروزی خود کند، خانم مینا یزدانی.
دوم، دیدگاهی که تاریخ رو بر اساس مستندات موجود خوانش و تجزیه تحلیل می کند، آقای مجید تفرشی.
هردو پژوهشگر حوزه تاریخ هستند و مسلط به مستندات تاریخی ِ موضوع مورد بحث با این همه دو رویکرد و استدلال کاملا متضاد رو در بررسی تاریخ ارائه می دهند.
هم اینجا بگم که من هیچکدام از این دونفر رو پیش از این گفتگو نمی شناختم.
اساس قضاوت من درباره گفتارشان صرفا استدلال های شان در همین برنامه است.
استدلال های خانم مینا یزدانی برای من از اعتبار تاریخی تهی می شود وقتی آشکارا از آنها استفاده احساسی و ابزاری برای قهرمان سازی و تاریخ سازی نوین می کند.
خواسته یا ناخواسته به شجاعت ، عصیان، شورش، انقلابیگری ارزشی ماهوی می دهد.
عصیان و شجاعت را خارج از بسترفکری، هدف و نتیجه، منبع الهام می داند.
که اگر ملاک این باشد ، با اشاره درست آقای تفرشی، امروز هیچکس بیشتر از زنان عضو داعش و تروریست های انتحاری شایسته تحسین و تمجید نیستند.
در بررسی تاریخ باید ذهن را از هر ایسم و گرایش سیاسی و اعتقادی تهی کرد در غیر اینصورت سوئ تعبیر و در نتیجه سوئ استفاده از آن ناگزیر خواهد شد.
اینجا ست که پیوند فکری با هر ایسمی ناخودآگاه شرط ِ احساسی لازم را برای دور شدن از داوری عقلانی در ذهن رقم می زند.
اما چرا حساسیت به تشخیص و تفکیک این دو رویکرد در بررسی تاریخ مهم و بلکه ضروری و کلیدی ست؟
پاسخ شخصی من:
استفاده و یا شاید بهتر است گفت سوئ استفاده انبوه رسانه ای که این روزها از تاریخ به نفع پیشبرد ِ سیاست های گروهی و نه منافع جمعی می شود.
نگاه کنید چگونه گروه های واگرا یی چون تجزیه طلب های کرد، ترک ، عرب ، بلوچ امروز در کنار پان فارس ها ی سلطنت طلب سرو کله شان در سایت های چپ و راست پیدا شده است با هدف مشترک براندازی ... از ایران گلوبال تا توانا و فرشگرد.
امروز براندازی ، هدف مشترک تمام گروه هایی شده است که در ماهیت وجودی خویش واگرا و تفرقه افکن هستند ... جملگی با مظلوم نمایی و شعارهای حقوق بشری اما در عمل با نتیجه ای که جز تجزیه ی ایران و تفرقه افکنی و تنفر برای بشر ایرانی نخواهد داشت.
آخر مگر می توان در هم صدایی پان ترک با پان کرد ، در هم صدایی بهائیت با فرقه شیرازیه، فردایی متحد و صلح آمیز مبتنی بر منافع مشترک ساکنین آن سرزمین، ایران، تصور کرد؟
از طنز های تلخ زمانه است هم صدایی چپ های کمونیست و توده ای و اسلامی با لیبرال های تا مغز استخوان بیگانه پرست برای براندازی.
هم صدایی فرقه هایی چون بهائیت و دراویش با فرقه های متحجری چون فرقه شیرازیه در هدف براندازی.
نگاه کنید به سایت های توانا، ایران وایر، آمد نیوز، صدای آمریکا، فرشگرد، ایران گلوبال و ...... که جملگی صدای گروه پرستی شده اند با ماسک های حقوق بشری.
آخر منافع جمعی و ملی مردم ایران را کجای روضه های حقوق بشری ایشان می توان یافت؟
امروز بشر ایرانی با طنزی تلخ اما سخت روشنگر روبه رو ست.
اتحاد و اجماع جمله گروه های ِ تفرقه محور در یک هدف، براندازی.
فارغ از عملکرد و نقد جمهوری اسلامی ، این اتحاد تاریخی فرصتی ست منحصر به فرد برای برملا شدن ماهیت ضد جمعی ، ضد ایرانی و ضد ملی همه ی گروه های خود منفعت طلب .
این واقعه ای ست سخت اما فرخنده!
آقای تفرشی در بخشی از سخنان خود به نکته ای بسیار مهم و قابل تامل اشاره می کند:
« تسری دادن مظلومیت به حقیقت.»
صرف مظلومیت به معنتی حقانیت نیست ... چه بسیار مظلومانی با اندیشه های ظالمانه که از ظالمی بزرگتر شکست خوردند و اعتباری احساسی میان توده یافتند.
تاریخ پر است از مظلومانی که چون به قدرت رسیدند روی ظالمان پیشین را سپید کردند.
از بنی امیه تا بنی عباس .. از تزار تا استالین .... از باتیستا تا اعدام های انقلابی رفیق چگوارا!
اما چه گریز که داستان مظلوم همیشه پرآب چشم است و آتش ِ احساس سوزنده عقل.
کو عقلی که در لهیب زبانه های احساس نسوزد؟
کو عقلی ساده، و نه ساده اندیش، که در اتحاد و اجماع این خیل ِ گروه پرست و متضاد یکدیگر فهم کند که امروز براندازی در ایران به سوریه ای هزاربار هولناک تر منجر خواهد شد.
کو عقلی که فهم کند امروز براندازی قدرت مرکزی ِ ایران مساوی ست با باز شدن در ایران به روی وحوش ِ پان ها ، فرقه ها ، سوپر روشنفکرهای ِ جهان وطن که جلو جلو و دو دستی وطن را به دهان ِ هیولای خوش آب و رنگ ِ جهانی سازی تقدیم کرده اند.
کو عقلی که تاریخ را به آتش احساس تکرار نکند!
https://www.youtube.com/watch?v=Olrrtz3hyB0&t=2068s
در این گفتگو ، فارغ از موضوع، ما با دو دیدگاه متفاوت در بررسی تاریخ رو به رو هستیم.
دیدگاهی که تلاش می کند از تاریخ استفاده ابزاری به نفع جریان فکری- سیاسی ِ امروزی خود کند، خانم مینا یزدانی.
دوم، دیدگاهی که تاریخ رو بر اساس مستندات موجود خوانش و تجزیه تحلیل می کند، آقای مجید تفرشی.
هردو پژوهشگر حوزه تاریخ هستند و مسلط به مستندات تاریخی ِ موضوع مورد بحث با این همه دو رویکرد و استدلال کاملا متضاد رو در بررسی تاریخ ارائه می دهند.
هم اینجا بگم که من هیچکدام از این دونفر رو پیش از این گفتگو نمی شناختم.
اساس قضاوت من درباره گفتارشان صرفا استدلال های شان در همین برنامه است.
استدلال های خانم مینا یزدانی برای من از اعتبار تاریخی تهی می شود وقتی آشکارا از آنها استفاده احساسی و ابزاری برای قهرمان سازی و تاریخ سازی نوین می کند.
خواسته یا ناخواسته به شجاعت ، عصیان، شورش، انقلابیگری ارزشی ماهوی می دهد.
عصیان و شجاعت را خارج از بسترفکری، هدف و نتیجه، منبع الهام می داند.
که اگر ملاک این باشد ، با اشاره درست آقای تفرشی، امروز هیچکس بیشتر از زنان عضو داعش و تروریست های انتحاری شایسته تحسین و تمجید نیستند.
در بررسی تاریخ باید ذهن را از هر ایسم و گرایش سیاسی و اعتقادی تهی کرد در غیر اینصورت سوئ تعبیر و در نتیجه سوئ استفاده از آن ناگزیر خواهد شد.
اینجا ست که پیوند فکری با هر ایسمی ناخودآگاه شرط ِ احساسی لازم را برای دور شدن از داوری عقلانی در ذهن رقم می زند.
اما چرا حساسیت به تشخیص و تفکیک این دو رویکرد در بررسی تاریخ مهم و بلکه ضروری و کلیدی ست؟
پاسخ شخصی من:
استفاده و یا شاید بهتر است گفت سوئ استفاده انبوه رسانه ای که این روزها از تاریخ به نفع پیشبرد ِ سیاست های گروهی و نه منافع جمعی می شود.
نگاه کنید چگونه گروه های واگرا یی چون تجزیه طلب های کرد، ترک ، عرب ، بلوچ امروز در کنار پان فارس ها ی سلطنت طلب سرو کله شان در سایت های چپ و راست پیدا شده است با هدف مشترک براندازی ... از ایران گلوبال تا توانا و فرشگرد.
امروز براندازی ، هدف مشترک تمام گروه هایی شده است که در ماهیت وجودی خویش واگرا و تفرقه افکن هستند ... جملگی با مظلوم نمایی و شعارهای حقوق بشری اما در عمل با نتیجه ای که جز تجزیه ی ایران و تفرقه افکنی و تنفر برای بشر ایرانی نخواهد داشت.
آخر مگر می توان در هم صدایی پان ترک با پان کرد ، در هم صدایی بهائیت با فرقه شیرازیه، فردایی متحد و صلح آمیز مبتنی بر منافع مشترک ساکنین آن سرزمین، ایران، تصور کرد؟
از طنز های تلخ زمانه است هم صدایی چپ های کمونیست و توده ای و اسلامی با لیبرال های تا مغز استخوان بیگانه پرست برای براندازی.
هم صدایی فرقه هایی چون بهائیت و دراویش با فرقه های متحجری چون فرقه شیرازیه در هدف براندازی.
نگاه کنید به سایت های توانا، ایران وایر، آمد نیوز، صدای آمریکا، فرشگرد، ایران گلوبال و ...... که جملگی صدای گروه پرستی شده اند با ماسک های حقوق بشری.
آخر منافع جمعی و ملی مردم ایران را کجای روضه های حقوق بشری ایشان می توان یافت؟
امروز بشر ایرانی با طنزی تلخ اما سخت روشنگر روبه رو ست.
اتحاد و اجماع جمله گروه های ِ تفرقه محور در یک هدف، براندازی.
فارغ از عملکرد و نقد جمهوری اسلامی ، این اتحاد تاریخی فرصتی ست منحصر به فرد برای برملا شدن ماهیت ضد جمعی ، ضد ایرانی و ضد ملی همه ی گروه های خود منفعت طلب .
این واقعه ای ست سخت اما فرخنده!
آقای تفرشی در بخشی از سخنان خود به نکته ای بسیار مهم و قابل تامل اشاره می کند:
« تسری دادن مظلومیت به حقیقت.»
صرف مظلومیت به معنتی حقانیت نیست ... چه بسیار مظلومانی با اندیشه های ظالمانه که از ظالمی بزرگتر شکست خوردند و اعتباری احساسی میان توده یافتند.
تاریخ پر است از مظلومانی که چون به قدرت رسیدند روی ظالمان پیشین را سپید کردند.
از بنی امیه تا بنی عباس .. از تزار تا استالین .... از باتیستا تا اعدام های انقلابی رفیق چگوارا!
اما چه گریز که داستان مظلوم همیشه پرآب چشم است و آتش ِ احساس سوزنده عقل.
کو عقلی که در لهیب زبانه های احساس نسوزد؟
کو عقلی ساده، و نه ساده اندیش، که در اتحاد و اجماع این خیل ِ گروه پرست و متضاد یکدیگر فهم کند که امروز براندازی در ایران به سوریه ای هزاربار هولناک تر منجر خواهد شد.
کو عقلی که فهم کند امروز براندازی قدرت مرکزی ِ ایران مساوی ست با باز شدن در ایران به روی وحوش ِ پان ها ، فرقه ها ، سوپر روشنفکرهای ِ جهان وطن که جلو جلو و دو دستی وطن را به دهان ِ هیولای خوش آب و رنگ ِ جهانی سازی تقدیم کرده اند.
کو عقلی که تاریخ را به آتش احساس تکرار نکند!
https://www.youtube.com/watch?v=Olrrtz3hyB0&t=2068s
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر