چه اندوه جان سوزی .... دیدن و درماندگی!
خانه نه فقط در حال ویرانی که در حال خالی شدن است .... فرزندان خانه نه یکی یکی که جمعی در حال ترک خانه هستند .
ایران مثل لوله ای شده که از یه طرف جوان هاش در حال ترکش هستند و از سوی دیگه خیل مهاجرین همسایه در حال اشغالش.
اسم این چیزی که من دیدم دیگه مهاجرت نیست.
کوچ دسته جمعی جوانان است از سویی و صاحب خانه شدن همسایه های آواره و جنگ زده از سوی دیگر .
نسل جن زده انقلاب و اسلام و مبارزه با استکبار جهانی هم زیر باد کولرهای گازی با چای و تنقلات ، فرو رفته در اوهام ارمان گرایی های پلشت ملکوت و انتقام و محو کردن عالم و ادم .
زیباترین خانه دنیا رو داشتیم .... متنوع و متکثر چون خود خود هستی و زندگی .... با زیباترین جوانان جهان .... زیبایی شجاعت .... اما تنها .... تنهاترین جوانان جهان بی شک جوانان ایرانی هستند .... جوانانی که به دست والدین شون از خانه بیرون رانده شدند .... برای یافتن زندگی ای که از خانه گرفتن و دو دستی تقدیم کردند به سیاهی مرگ و مویه و کینه ورزی ... از کینه هزاروچهارصدساله ی خونخواهی یک سر بریده تا کینه ی محو نیمی از جهان به تقاص همه ی خون های خارجی ریخته شده .... جز خون جوانان خود!
یکی گفت:
مادران سویدی، فرزندان آزاده به دنیا میارن.
مادران فرانسوی ، شاعر
و مادران ایرانی فرزندان مهاجر!
دو جمله اول رو نمی دونم .... البته که عام است و کلی گویی .... اما جمله اخر برخلاف دو جمله اول دقیق است و مشهود.
فقط خدا می دونه که :
زین آتشِ نهفته که در سینه ی من است خورشید شعلهایست که در آسمان گرفت
درد رو تسکین می دم به خیال .... خیال خانه ای که داشتیم ..... خانه ای که از جوان هاش خالی نشد ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر