دیشب بعد از مدتها برنامه نود را دیدم . کودک شیرازی ضجه می
زد برای فجر سپاسی . طفل معصوم راست می گفت که تیم ما پول ندارد. کودک ضجه می زد برای فجر سپاسی شیراز من یاد ضجه های در دل
مانده ی خودم افتاده بودم برای ابومسلم.
ابومسلم و فجر سپاسی هر دو جزو تیم های تربیت
کننده بازیکن بودند.
تیم های پولدار ماحصل کار آنها را می خریدند و به خدمت می گرفتند.
تیم های پولدار ماحصل کار آنها را می خریدند و به خدمت می گرفتند.
این علی دایی زمانی خیلی باغیرت بازی می کرد .
از وقتی پای این سردارها و دزدهای سر گردنه ای مثل بابک زنجانی به زمین فوتبال یاز شد نه غیرتی برای علی دایی ماند و نه نایی برای تیم هایی مثل فجر سپاسی و ابومسلم .
از وقتی پای این سردارها و دزدهای سر گردنه ای مثل بابک زنجانی به زمین فوتبال یاز شد نه غیرتی برای علی دایی ماند و نه نایی برای تیم هایی مثل فجر سپاسی و ابومسلم .
چشم های تنگ کرده ی این مردک، بابک زنجانی، با آن نیمچه لبخند مارمولکیش را کنار علی دایی که
می بینم همه آن خاطرات خوشم از دایی و بازیهای مردانه اش تبخیر می شود می رود هوا!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر