کله صبح شنبه یک خطبه بخوانوم با اجازتا:
عزیزان، سروران، فرزانگان، ای روشنفکران فرهیخته، ای عوام کول، ای دینداران بی نماز، ای بی دینان روزه دار، ای اپوزیسیون ذوب شده در هالیود، ای یاران ذوب شده در آقا که اهل کوفه نیستید، ای دلواپسان عزت اسلامی، ای دلواپسان ابتذال ایرانی
شما را به پیر به پیغمبر،
شما را به لاءیسته و سکولاریسم سوگند می دهم که یک برنامه سفر به ممالک فرنگ در زندگی خود بگنجانید.
امروز حج واجب، سفر به غرب است نه به مکه. بیایید نه برای عرق خوردن و خندیدن و خرید کردن و دید زدن پروپاچه ها و بیکنی پوش ها کنار ساحل.
بیایید برای دیدن تلرانس .... و فقط دیدن از نزدیک ... ملموس .... بی واسطه ی مدیا.
بیایید و خود ببینید به جای آنکه بیناننده شوید!
فارغ از مدیای متعهد به ارزش های متعالی ام القری داخلی و مدیای متعهد به ارزش های متعالی ِدموکراسی ِجنگی خارجی!
بیایید و ببینید که ریشه درد های ما در تعالی گری ست.
چه تعالی گری خود هسته ی حذف گرایی ست.
بیایید و ببینید که نقصان ما در عدم فهم تلرانس است و نه رشد ابتذال.
روشنفکری غیر دینی که باور به دسته بندی هنر ، مردم و جامعه به دو گروه مبتذل و متعالی دارد روی دیگر سکه استبداد دینی ست که باور به رسالت و نجات دیگری دارد با حذف هر چیزی غیر از ارزش های خود.
هسته فکری اباذری ها با ابوبکر بغدادی تفاوتی ندارد.
هر دو معتقد به تعالی گری و در نتیجه تحقیر و حذف هستند.
اباذری حکم و الزام به گوش دادن موسیقی کلاسیک می دهد، ملا محمد عمر حکم به گوش دادن به قرآن و اذان.
اباذری موسیقی پاپ پاشایی را بر ملت حرام اعلام می کند، ملا محمد هر موسیقی غیر از تلاوت قرآن.
مگر ملامحمد عمر و بغدادی با چه مجوز درونی دست به کشتن مردم و تخریب آثار هنری باستانی می زنند؟
مجسمه های بودا در افغانستان و آثار تاریخی عراق را با چه دلیلی منهدم کردند؟
ابتذال!
یکی آن را مبتذل می داند و یکی این را!
یکی با دینامیت حذف می کند، دیگری با مسلسل تحقیر.
هر دو دچار یک نقصان فکری.
خود محور پنداری!
معمار کبیر با ارزش های دینی، آرمان گرایی و حذف را پیشه خود ساخت،
ناظران کبیر امروزی با ارزش های کلاسیک و ادعاهای روشنگری.
جملگی معطوف به خودمحور پنداری.
ما ، هیچ یک از ما محور جهان نیست.
درد بوتکس زدن یا روبنده نیست،
درد موسیقی کلاسیک یا موسیقی تتلو و پاشایی نیست چه غرب خود بیش از هر جای دیگر پر از پاشایی ها و تتلوها ست.
درد عمل بینی نیست چه غرب خود بالاترین آمار جراحی زیبایی را دارد.
درد ما بودن پاشایی ها و تتلوها نیست، نبودن و حذف مجید درخشانی ها و دیگران است.
یکی این را به بهانه ابتذال و به پشتوانه قدرت حذف می کند، دیگری آن را به بهانه ابتذال تحقیر می کند و به پشتوانه تریبون ناجایز اعلام می کند.
عزیزان، سروران، فرزانگان، ای روشنفکران فرهیخته، ای عوام کول، ای دینداران بی نماز، ای بی دینان روزه دار، ای اپوزیسیون ذوب شده در هالیود، ای یاران ذوب شده در آقا که اهل کوفه نیستید، ای دلواپسان عزت اسلامی، ای دلواپسان ابتذال ایرانی
شما را به پیر به پیغمبر،
شما را به لاءیسته و سکولاریسم سوگند می دهم که یک برنامه سفر به ممالک فرنگ در زندگی خود بگنجانید.
امروز حج واجب، سفر به غرب است نه به مکه. بیایید نه برای عرق خوردن و خندیدن و خرید کردن و دید زدن پروپاچه ها و بیکنی پوش ها کنار ساحل.
بیایید برای دیدن تلرانس .... و فقط دیدن از نزدیک ... ملموس .... بی واسطه ی مدیا.
بیایید و خود ببینید به جای آنکه بیناننده شوید!
فارغ از مدیای متعهد به ارزش های متعالی ام القری داخلی و مدیای متعهد به ارزش های متعالی ِدموکراسی ِجنگی خارجی!
بیایید و ببینید که ریشه درد های ما در تعالی گری ست.
چه تعالی گری خود هسته ی حذف گرایی ست.
بیایید و ببینید که نقصان ما در عدم فهم تلرانس است و نه رشد ابتذال.
روشنفکری غیر دینی که باور به دسته بندی هنر ، مردم و جامعه به دو گروه مبتذل و متعالی دارد روی دیگر سکه استبداد دینی ست که باور به رسالت و نجات دیگری دارد با حذف هر چیزی غیر از ارزش های خود.
هسته فکری اباذری ها با ابوبکر بغدادی تفاوتی ندارد.
هر دو معتقد به تعالی گری و در نتیجه تحقیر و حذف هستند.
اباذری حکم و الزام به گوش دادن موسیقی کلاسیک می دهد، ملا محمد عمر حکم به گوش دادن به قرآن و اذان.
اباذری موسیقی پاپ پاشایی را بر ملت حرام اعلام می کند، ملا محمد هر موسیقی غیر از تلاوت قرآن.
مگر ملامحمد عمر و بغدادی با چه مجوز درونی دست به کشتن مردم و تخریب آثار هنری باستانی می زنند؟
مجسمه های بودا در افغانستان و آثار تاریخی عراق را با چه دلیلی منهدم کردند؟
ابتذال!
یکی آن را مبتذل می داند و یکی این را!
یکی با دینامیت حذف می کند، دیگری با مسلسل تحقیر.
هر دو دچار یک نقصان فکری.
خود محور پنداری!
معمار کبیر با ارزش های دینی، آرمان گرایی و حذف را پیشه خود ساخت،
ناظران کبیر امروزی با ارزش های کلاسیک و ادعاهای روشنگری.
جملگی معطوف به خودمحور پنداری.
ما ، هیچ یک از ما محور جهان نیست.
درد بوتکس زدن یا روبنده نیست،
درد موسیقی کلاسیک یا موسیقی تتلو و پاشایی نیست چه غرب خود بیش از هر جای دیگر پر از پاشایی ها و تتلوها ست.
درد عمل بینی نیست چه غرب خود بالاترین آمار جراحی زیبایی را دارد.
درد ما بودن پاشایی ها و تتلوها نیست، نبودن و حذف مجید درخشانی ها و دیگران است.
یکی این را به بهانه ابتذال و به پشتوانه قدرت حذف می کند، دیگری آن را به بهانه ابتذال تحقیر می کند و به پشتوانه تریبون ناجایز اعلام می کند.
درد ِ سرکوب و حذف با سرکوب و حذفی دیگر در فرمی دیگر درمان نمی شود.
درد ما ابتذال نیست، عدم تلرانس است.
درد ما بودن «این» نیست، نبودن «آن دیگری» ست!
ما می توانیم یکدیگر را نفهمیم،
ما می توانیم حتی روش های زندگی یکدیگر را دوست نداشته باشیم اما
نمی توانیم و نباید یکدیگر را حذف کنیم.
درد ما حتی خیلی قبل از کتاب نخواندن، ندیدن است .... ندیدن دیگری.
بی واسطه، بی تحقیر، بی تنفر، بی آرمان و رسالت تغییر دادن دیگران.
بر ما هیچ رسالتی در قبل دیگری نیست جز همزیستی.
بی حذف، بی تحقیر!
********************
پی نوشت:
طبقه بندی یک ابزار کارآمد و بلکه ضروری برای شناخت علمی و نقد است .
اما اضافه کردن تحقیر به ابزار طبقه بندی، همان بیراهه احساسی ست که پتانسیل حذف و سرکوب را در خود دارد.
درد ما ابتذال نیست، عدم تلرانس است.
درد ما بودن «این» نیست، نبودن «آن دیگری» ست!
ما می توانیم یکدیگر را نفهمیم،
ما می توانیم حتی روش های زندگی یکدیگر را دوست نداشته باشیم اما
نمی توانیم و نباید یکدیگر را حذف کنیم.
درد ما حتی خیلی قبل از کتاب نخواندن، ندیدن است .... ندیدن دیگری.
بی واسطه، بی تحقیر، بی تنفر، بی آرمان و رسالت تغییر دادن دیگران.
بر ما هیچ رسالتی در قبل دیگری نیست جز همزیستی.
بی حذف، بی تحقیر!
********************
پی نوشت:
طبقه بندی یک ابزار کارآمد و بلکه ضروری برای شناخت علمی و نقد است .
اما اضافه کردن تحقیر به ابزار طبقه بندی، همان بیراهه احساسی ست که پتانسیل حذف و سرکوب را در خود دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر