جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ بهمن ۳, شنبه

مریم، بیست و دو ساله ...

یک هفته است بی وقفه باران بارید.
امروز صبح آفتاب از لای ابرهای خاکستری یه کوکو کرد و رفت.
و من درست در لحظه ای که از دیدن آفتاب خوشحال شده بودم چشم روی فیس به این عکس افتاد.
مریم!
مریم، بیست و دو ساله .... با صورتی چنین جوان ... زیبا .... و نگاهی چنین خالی از شادی ، از غم .... بدون برقی از سودایی ... یا ردی  از انفعالی!
نگاهی که انگار چشم در چشم، به زندگی خیره شده و می گه:
تا چه بازی رخ نماید بیدقی خواهیم راند ...
چیزی درونم منقلب می شه ... خراشیده می شه ...  ماندگار می شه از نگاه کردن به این نگاه ... حک می شه در پروفایل جانم!
بیست و دو ساله در این دنیا زیاده اما چندتاشون اینطور بدون لبخند، بدون اخم ، بدون شکلک های شوخ طبعانه ی جوانی ، خیره به دوربین  نگاه می کنند؟
********
مریم ابراهیمی.
بیست و دو ساله .
نان آور خانه.
مادر بستری در پاکستان.
پدر کارگر در ایران.
یکی از خبرنگاران کشته شده در حمله طالبان.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر