وسواس فرساینده جان است ... تباه کننده وقت ... هر نوعش.
یکی از بدترین انواعش، وسواس زاویه ی قائمه!
چی هست ؟
اینکه در چیدمان اشیا ، در پر کردن جعبه ها ، در روی هم گذاشتن جعبه ها یه صدای موذی و لعنتی مدام تو ذهنت غر بزنه که :
نه! صاف نیست ... کجه !
یه آن تصور کنید ،
در بحبوحه اسباب کشی و تنگی وقت یه صدای سگ مصب هی وادارتون کنه جعبه ها رو خالی کنید و دوباره پر ... چرا ؟
چون مثلا اون موس سگ مصب صاف نیست ... یه حجم ِ انحنا داره که با هیچی در پیرامون خودش مچ نمی شه ... فضای خالی و بی فایده تو جعبه می سازه که باعث عدم ثبات اشیائ تو جعبه می شه ... وقتی جعبه رو می خوای جا به جا کنی ، یه صدای سگ مصب از تو جعبه میاد که سلول های مغزت رو سنباده می کشه .
چرا ؟
چون اون صدا آشکارا نشان دهنده ی یک عدم ثبات و چیدمان ِ منسجم در جعبه است.
استاتیک نیست.
یه جای کا، زاویه نود درجه ساخته نشده ... تلرانس زاویه بیش از حد تحمل ذهن تو شده... صدا می ده ... صدای لقی .
اینجوری می شه که نصف روزت سر یه جعبه لامصب پودر می شه می ره هوا تا بالاخره به تلرانس ِ سگ مصبت برسی.
به این اضافه کنین وسواس ِ طبقه بندی اشیا رو.
جعبه مربوط یه ابزار و مواد نجاری،
جعبه مربوط به ابزار و مواد برقی ،
جعبه مربوط به ابزار و مواد الکترونیکی و علی الهذا.
بعد این وسط همیشه یه چیزای لامصبی هست که میان طبقه حساب می شن ... یعنی فصل مشترک چند طبقه بندی هستن .... در عین حال هیچکدوم از اونها هم نیستن. خودشون هستن ... خود ِ خاص ِ سگ مصب شون.
اینجوری می شه که نصف روز دیگه ت سر اینکه یه انبردست سگ مصب دسته عایق رو از تو یکی بکشی بیرون تا بذاری تو اون یکی دیگه دوباره پودر می شه می ره هوا.
چرا ؟
چون طبق بررسی های آماری ذهنت در مجموعه دو سال گذشته ، میزان مصرف این انبر دست در موارد نجاری سه درصد بیش از موارد برقی بوده .
اینجوری می شه که خودت می شی سنباده جون خودت .
یعنی به امام هشتم در آستانه ی فیوز سوزوندن مغزی قرار گرفتم!
یکی از بدترین انواعش، وسواس زاویه ی قائمه!
چی هست ؟
اینکه در چیدمان اشیا ، در پر کردن جعبه ها ، در روی هم گذاشتن جعبه ها یه صدای موذی و لعنتی مدام تو ذهنت غر بزنه که :
نه! صاف نیست ... کجه !
یه آن تصور کنید ،
در بحبوحه اسباب کشی و تنگی وقت یه صدای سگ مصب هی وادارتون کنه جعبه ها رو خالی کنید و دوباره پر ... چرا ؟
چون مثلا اون موس سگ مصب صاف نیست ... یه حجم ِ انحنا داره که با هیچی در پیرامون خودش مچ نمی شه ... فضای خالی و بی فایده تو جعبه می سازه که باعث عدم ثبات اشیائ تو جعبه می شه ... وقتی جعبه رو می خوای جا به جا کنی ، یه صدای سگ مصب از تو جعبه میاد که سلول های مغزت رو سنباده می کشه .
چرا ؟
چون اون صدا آشکارا نشان دهنده ی یک عدم ثبات و چیدمان ِ منسجم در جعبه است.
استاتیک نیست.
یه جای کا، زاویه نود درجه ساخته نشده ... تلرانس زاویه بیش از حد تحمل ذهن تو شده... صدا می ده ... صدای لقی .
اینجوری می شه که نصف روزت سر یه جعبه لامصب پودر می شه می ره هوا تا بالاخره به تلرانس ِ سگ مصبت برسی.
به این اضافه کنین وسواس ِ طبقه بندی اشیا رو.
جعبه مربوط یه ابزار و مواد نجاری،
جعبه مربوط به ابزار و مواد برقی ،
جعبه مربوط به ابزار و مواد الکترونیکی و علی الهذا.
بعد این وسط همیشه یه چیزای لامصبی هست که میان طبقه حساب می شن ... یعنی فصل مشترک چند طبقه بندی هستن .... در عین حال هیچکدوم از اونها هم نیستن. خودشون هستن ... خود ِ خاص ِ سگ مصب شون.
اینجوری می شه که نصف روز دیگه ت سر اینکه یه انبردست سگ مصب دسته عایق رو از تو یکی بکشی بیرون تا بذاری تو اون یکی دیگه دوباره پودر می شه می ره هوا.
چرا ؟
چون طبق بررسی های آماری ذهنت در مجموعه دو سال گذشته ، میزان مصرف این انبر دست در موارد نجاری سه درصد بیش از موارد برقی بوده .
اینجوری می شه که خودت می شی سنباده جون خودت .
یعنی به امام هشتم در آستانه ی فیوز سوزوندن مغزی قرار گرفتم!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر