فکر می کنم:
بیش از عشق،
بیش از دوستی،
بیش از تعهدات رسمی یا غیر رسمی،
این صمیمیته که گمشده ی آدمیزاد بوده و هست.
این صمیمیته که بیش از هیجان عشق ،
بیش از گرمای دوستی،
بیش از اطمینان خاطر تعهد می تونه به آدم هیجان، گرما و اعتماد ببخشه.
با آشنا و غریبه.
اصلا در صمیمیت کیفیتی هست یکتا و استثنایی که مرز بین غریبه و آشنا رو محو می کنه.
هر غریبه ای آشنا می شه و
هر لحظه ای خاطره انگیز.
با صمیمیت .... رهیده از تظاهر و حس مالکیت.
بیش از عشق،
بیش از دوستی،
بیش از تعهدات رسمی یا غیر رسمی،
این صمیمیته که گمشده ی آدمیزاد بوده و هست.
این صمیمیته که بیش از هیجان عشق ،
بیش از گرمای دوستی،
بیش از اطمینان خاطر تعهد می تونه به آدم هیجان، گرما و اعتماد ببخشه.
با آشنا و غریبه.
اصلا در صمیمیت کیفیتی هست یکتا و استثنایی که مرز بین غریبه و آشنا رو محو می کنه.
هر غریبه ای آشنا می شه و
هر لحظه ای خاطره انگیز.
با صمیمیت .... رهیده از تظاهر و حس مالکیت.
آفرین به این فکر زیبا
پاسخحذفممنون
حذف