«مجلس - پارلمان: دو واژه معادل اما با دو مفهوم
کاملا متفاوت»
دوستم، فرنگیس، امروز صبح طبق معمول باهم تماس گرفت و با ذکر چند نکته زبانی ، صبحم رو درخشان و ذهنم رو روشن کرد.
یکیش رو می نویسم شاید برای شما هم جالب باشه:
مجلس و پارلمان دو کلمه معادل هستند اما با دو مفهوم کاملا متفاوت که می توان بازتاب آن را در عمل و زندگی روزمره اجتماعی دو سرزمین هم دید، ایران و فرانسه.
مجلس یعنی محل جلوس، نشستن، و پارلمان از واژه
parler
به معنی صحبت کردن مشتق شده است.
واژه نشستن حاوی ِویژگی ِ سکون است و اما صحبت کردن به ذات دینامیک است.
می توان این هر دو ویژگی را تا حد زیادی در واقعیت و اخبار روزمره دو سرزمین هم دید.
به طور مثال:
در چند روز اخیر رسانه ها و پارلمان فرانسه منوئل ولس، نخست وزیر فرانسه، را به خاطر سفر با هواپیمای دولتی و همراه بودن دو پسرش در هواپیما به صلابه کشیدند.
قصد ولس از این سفر، به برلین، گفتگو با رئیس فیفا برای میزبانی فرانسه در جام جهانی فوتبال بوده است اما این سفر هم زمان با فینال مسابقات قهرمانی اروپا بوده است و ولس خواسته بود با یک تیر دو نشان بزند.
دو پسرش را هم همراه خود برده بود تا بعد از گفتگو برای مملکت، یکی هم تفریح خانوادگی کند و همراه دو پسرش فینال مسابقات را تماشا کند.
اما او آماج حمله رسانه ها و انتقاد مجلس قرار گرفته است که چرا اصلا با هواپیمای دولتی سفر کرده و چرا دو پسرش را همراه داشته است.
آنقدر به والس تاختند که امروز اعلام کرد هزینه سفر دو پسرش 2500 یورو بوده است که آن را پرداخت خواهد کرد. و امیدوار است این مسئله باب جدلی تازه ای را برای بحث و ساختارمندی باز کند.
خوب به گمان من چنین اخبار روزانه ای ریشه در فرهنگ و خود فرهنگ ریشه در زبان دارد.
فرانسه، سرزمینی که در آن گفتن، شنیدن و وضوح سازی یک ارزش فرهنگی- اجتماعی ست، ارزشی خود منتج از زبان.
زبانی که آشکارا می توان در آن تمایل به وضوح و ساختار را مشاهده کرد و ایران ، سرزمینی که در آن سکوت، دارای بار فرهنگی و تاریخی ست. مثلا :
سکوت پر معنی.
سکوت معنا دار.
بازهم منتج از خود زبان.
زبانی مبتنی بر نگاهی کلی و رازآلود به هستی که در آن از یک سو تخیل و هرمونتیک به کمال رشد یافته است و از سوی دیگر درهای توهم و کلی گویی را باز نگه داشته است.
از یک سو غنای ادبی و هنری شعر را رقم زده است و از سوی دیگر امکان شر و ور گویی را فراهم کرده است.
از یک سو موجب رشد تفکر عرفانی شده است و از سوی دیگر بالقوه امکان اوهام را نیز فراهم کرده است.
تخیل زیبا و جذاب است و سکوت، تخیل را برانگیخته می کند اما در هر حال سکوت فاقد وضوح است.
فقدان وضوح پیامدهای خود را دارد.
از جمله سکون، توهم و شر و ور گویی.
تعادل در برخورداری از جذابیت سکوت، تخیل، عرفان در کنار ضرورت گفتگو ، وضوح و واقعگرایی می تواند توازنی ظریف و زیبا به وجود بدهد.
تامین کننده هر دو وجه آدمیزاد .
خلوت و جمع،
تخیل و واقعیت.
هر کدام جای خودش.
چنانکه مجلس نه جای سکوت است و سکون و چرت زدن یا شعر خواندن و شر و ور گفتن.
دوستم، فرنگیس، امروز صبح طبق معمول باهم تماس گرفت و با ذکر چند نکته زبانی ، صبحم رو درخشان و ذهنم رو روشن کرد.
یکیش رو می نویسم شاید برای شما هم جالب باشه:
مجلس و پارلمان دو کلمه معادل هستند اما با دو مفهوم کاملا متفاوت که می توان بازتاب آن را در عمل و زندگی روزمره اجتماعی دو سرزمین هم دید، ایران و فرانسه.
مجلس یعنی محل جلوس، نشستن، و پارلمان از واژه
parler
به معنی صحبت کردن مشتق شده است.
واژه نشستن حاوی ِویژگی ِ سکون است و اما صحبت کردن به ذات دینامیک است.
می توان این هر دو ویژگی را تا حد زیادی در واقعیت و اخبار روزمره دو سرزمین هم دید.
به طور مثال:
در چند روز اخیر رسانه ها و پارلمان فرانسه منوئل ولس، نخست وزیر فرانسه، را به خاطر سفر با هواپیمای دولتی و همراه بودن دو پسرش در هواپیما به صلابه کشیدند.
قصد ولس از این سفر، به برلین، گفتگو با رئیس فیفا برای میزبانی فرانسه در جام جهانی فوتبال بوده است اما این سفر هم زمان با فینال مسابقات قهرمانی اروپا بوده است و ولس خواسته بود با یک تیر دو نشان بزند.
دو پسرش را هم همراه خود برده بود تا بعد از گفتگو برای مملکت، یکی هم تفریح خانوادگی کند و همراه دو پسرش فینال مسابقات را تماشا کند.
اما او آماج حمله رسانه ها و انتقاد مجلس قرار گرفته است که چرا اصلا با هواپیمای دولتی سفر کرده و چرا دو پسرش را همراه داشته است.
آنقدر به والس تاختند که امروز اعلام کرد هزینه سفر دو پسرش 2500 یورو بوده است که آن را پرداخت خواهد کرد. و امیدوار است این مسئله باب جدلی تازه ای را برای بحث و ساختارمندی باز کند.
خوب به گمان من چنین اخبار روزانه ای ریشه در فرهنگ و خود فرهنگ ریشه در زبان دارد.
فرانسه، سرزمینی که در آن گفتن، شنیدن و وضوح سازی یک ارزش فرهنگی- اجتماعی ست، ارزشی خود منتج از زبان.
زبانی که آشکارا می توان در آن تمایل به وضوح و ساختار را مشاهده کرد و ایران ، سرزمینی که در آن سکوت، دارای بار فرهنگی و تاریخی ست. مثلا :
سکوت پر معنی.
سکوت معنا دار.
بازهم منتج از خود زبان.
زبانی مبتنی بر نگاهی کلی و رازآلود به هستی که در آن از یک سو تخیل و هرمونتیک به کمال رشد یافته است و از سوی دیگر درهای توهم و کلی گویی را باز نگه داشته است.
از یک سو غنای ادبی و هنری شعر را رقم زده است و از سوی دیگر امکان شر و ور گویی را فراهم کرده است.
از یک سو موجب رشد تفکر عرفانی شده است و از سوی دیگر بالقوه امکان اوهام را نیز فراهم کرده است.
تخیل زیبا و جذاب است و سکوت، تخیل را برانگیخته می کند اما در هر حال سکوت فاقد وضوح است.
فقدان وضوح پیامدهای خود را دارد.
از جمله سکون، توهم و شر و ور گویی.
تعادل در برخورداری از جذابیت سکوت، تخیل، عرفان در کنار ضرورت گفتگو ، وضوح و واقعگرایی می تواند توازنی ظریف و زیبا به وجود بدهد.
تامین کننده هر دو وجه آدمیزاد .
خلوت و جمع،
تخیل و واقعیت.
هر کدام جای خودش.
چنانکه مجلس نه جای سکوت است و سکون و چرت زدن یا شعر خواندن و شر و ور گفتن.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر