جهان بیمار بود و آیینه معصوم!
اروپا، مرکز زمین!
یکی از آشناترین
، عمیق ترین و آزار دهنده ترین نقصان های دیدگاه های اروپایی، چه روشنفکر و چه عام
مردم، رو از زبان آقای اگون کرنتس ،آخرین نخست وزیر جمهوری دموکراتیک آلمان، خوندم .
اونقدر این نقد
به نظرم درست ، مهم و عمیقه که موضوع مقاله ، چین ، رو برام تحت الشعاع قرار داد.
مصاحبه رودر انتهای این متن لینک دادم.
و اما جمله:
« مسئله ، این جهان بینی اروپا محور است: همه چیز با ملاک آلمانی
سنجیده می شود.»
بلافاصله می
تونین به جای عبارت «ملاک آلمانی» بذارین «ملاک فرانسوی .
اروپا نه فقط در
مورد چین چنین نگاه معیوبی رو داره بلکه در مورد هر جایی خارج از خودش این اشتباه
رو با نوعی خودبرتر بینی تکرار می کنه.
اشتباه ِ سنجش
همه چیز و همه جا با ارزش های خودش ... گویی در ناخودآگاه این جامعه، حتی
متفکرینش، این وهم وجود داره که او ، اروپا، کاشف و صاحب ِ ارزش های فکری ، انسانی
و اخلاقی ست.
او، اروپا، انگار قادر نیست بفهمه ممکنه
ارزش هایی دیگر از جنسی دیگر، جاهای دیگر هم وجود داشته باشه ... ارزش هایی که
لزوما در تیراژ انبوه تدوین نمی شن بلکه سینه به سینه منتقل می شن.
او ، اروپا، در ناخودآگاهش باورش شده که مرکز بشریته .
از جغرافیاش تا تاریخ و فلسفه اش .
چند مثال دم دست :
خاور دور، خاور نزدیک ، خاور میانه ... این ها همه عبارت های ساخته شده ی اروپایی
ست .
خاور دور نسبت به کجا؟
به اروپا.
خاور نزدیک نسبت به کجا؟
به اروپا.
آنجا همیشه آنجا بوده ... نه در خاور ِ خود بلکه در خاور ِ اروپا اما حتی آن
آتجایی ها هم حالا درباره خودشان با خط کش اروپایی حرف می زنند ..... «من از
خاورمیانه می آیم»
مثال :
ایران یا پارس؟
دوستی می پرسد ایران از کی اسمش ایران شد؟
می گویم ایران همیشه اسمش ایران بوده ،
حداقل برای مردم بومی خودش ... نامی ست باقی مانده از ادوار کهن ... نگاشته شده در
کهن ترین کتیبه های باقی مانده در تخت جمشید ... در شاهنامه ... در همه ی دوران
اسم آنجا برای مردم محلی ایران بوده است این را باید از شما پرسید که چرا اسم
کشورها را در متونتان تغییر می دهید ؟
مثال :
خلاصه کردن خرد در تفکر و تفکر در فلسفه ارسطویی .
در کج فهمی اروپا
که امروز به نفهمی های آغشته به تفرعن رسیده است یکی از بزرگترین عوامل صنعت تیراژ
انبوه است.
قداستی ناگفته و
نانوشته که به تدوین و در نتیجه به صنعت چاپ و تکثیر داده شده است.
این همون قسمت
قابل انتقاد « سرانه مطالعه» است ... مطالعه محور شدن یک جامعه ... کتاب محور شدن
یک جامعه قدرت مشاهده و کشف مستقیم رو درش ضعیف می کنه.
پاسخ ها در تیراژ انبوه تدوین و تکثیر شده .... برای یافتن پاسخ پرسش هاتون به
کتاب رجوع می کنید .
خوشحالید که در حال تحقیق و کشف جهان هستید.
پاسخ ها ی تدوین شده ذهنیتی براتون می سازه .... ذهنیتی که حتی وقتی با موضوع رو
به رو می شید و فاصله اش رو از واقعیت می بینید نمی شکنه ... شما برای مدتی شگفت زده می شید و تمام ...
دوباره این ذهنیت هاتون هست که بر فکر و پردازش های فکری شما غالبه.
بله البته که اروپا امروز به لطف سرانه ی مطالعه ، جامعه ای مطلع است اما مطلع از
چه چیز ؟
مطلع از فکرهای
خودش ، خط کش های خودش ... اندازه گیری های خودش .... در یک کلام مطلع از خودش و
دیگرانی که نسبت به خودش سنجش می کنه..... و نه آگاه از افکار دیگر ، زاویه های دید
دیگر ... ارزش های دیگر!
https://aayande.wordpress.com/2016/11/16/%D8%A2%D9%86%DA%86%D9%87-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%DB%8C%D9%86-%D8%A7%D9%85%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D9%86%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D8%B0%D8%A7%D8%B1%D9%86%D8%AF-%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D9%85/
نمی دونم چرا حس میکنم در این پست عصبی هستی یا پستت لحن عصبی داره نسبت به باقی پست ها.
پاسخحذفاین آهنگ رو فقط گوش بده. به جرات خنده دار ترین و یک جورایی احمقانه ترین آهنگیه که در اینترنت پیدا کردم:
https://www.youtube.com/watch?v=dlcGIJ0KgdQ
پ. ن: از شدت خز بودن این آهنگ از اینکه این کامنت رو اسپم حساب کنی و پاکش کنی ناراحت نمیشم!
یره خیلی ضایع بود :)))
حذفآخه چرا فکر کردی ممکنه من این کامنت رو پاک کنم؟!
به قول مجید تو سریال «قصه های مجید» مو کتک خورده هستوم ... سر و گوشوم از فحش پره ... این کامنت تو که خیلی هم دوستانه بود .
یه متنی چند سال پیش نوشتم یکی اومد زیرش یه حرفایی به من زد که حیرون موندم از ناراختی این آدم.
یه گفتگویی شد بینمون تو همون متن که خوندنش به نظرم جالبه .... وقت داشتی بخونشون.
کامنت های متن «صبا صاد و دانشجوی مستر2»
این کامنت نویسی البته از متن «دختری از کلمبیا» شروع شد .
نمی دونم طرف چرا اینقدر ناراحت بود.
در مورد عصبی بودن می تونم بگم عصبانی هستم اما عصبی نه.
چون مواقعی که عصبی می شم لال هم می شم . بیشتر فیزیکی می شم تا کلامی.
یه خورده روغن پیاز کلامی رو تند و تیز کردن رو بعضی وقتا برای خودم مجاز می دونم :)
مرسی باز هم
حجم خشم و نفرت کامنت های اون خانم یا آقای ناشناس متحیرم کرد! گرچه هیچ کدوم با این پدیده بیگانه نیستیم اما نکته برجسته ش که سوار بر متن و استدلال توی ذوق می زد همون خشم و نفرت عیانش بود.
پاسخحذفجنس این مدل نوشتن به هیچ عنوان عصبیت یا عصبانیت نیست. آدم میتونه نسبت به یک چیز عصبانی باشه و به قول تو پیاز کلامیش هم تند کنه که تناسب برقرار شه و چند تا حرف درشت هم بزنه اما جایی که اون واژه ها و ادبیات تبدیل به کلماتی مشمئز کننده و ضد انسانی میشه مسئله از بوته نقد یا اعتراض خارج شده و شکل شخصی و لومپن گونه به خودش می گیره. من اون آدم رو نمیشناسم اما گمون میکنم دست کم تو اون مقطع، روانی زخمی و آسیب دیده داشته و بیش از اینکه کلماتش سبب رنجش تو و خواننده ها بشه دنیای درونشه که سبب رنجش خودش میشده. امیدوارم الان حال بهتری داشته باشه...
آره به نظر می رسه بیشتر یه مسئله شخصی داره ... خشم و نفرتی در این حجم نمی تونه صرفا ناشی از اختلاف نظر و عقیده باشه ... به هر حال من هم امیدوارم بهتر شده باشه.
حذف