در نادیده گرفتن و تظاهر به نادانی هیچ فخری نیست ... افسوس خود را به بازی گرفتن .
شان نزول:
یه سفرنامه از یه خانم سوئدی به ایران در زمان قاجار خوندم که یه جاش خاطره ملاقاتش با یه زن انگلیسی در تهران رو تعریف می کنه.
« زن انگلیسی ازش می پرسه:
شما از کجا هستین؟
زن سوئدی می گه از سوئد.
زن انگلیسی با تفاخری متکبرانه میگه:
سوئد؟! ...منظورتون همون سرزمین های شمالی ِ پوشیده از یخ و برفه؟
در ادامه زن سوئدی در کتابش با حالتی سرزنش آمیز می نویسه:
خوب این یکی از روش های تحقیر انگلیسی ها ست ... وقتی می خوان کسی روتحقیر کنن خودشون رو به نادانی می زنن ... نادیده تون می گیرن ...گویی اونقدر بی اهمیت هستید که حتی لازم نیست اسم کشورتون رو دانست ... با سئوالات ابلهانه که در همشون نوعی تظاهر به نادانی هست ، تلاش می کنن بی اهمیت بودن شما و کشورتون رو ابراز کنن. »
خوب ، من هم تجربه هایی از این رفتارها رو داشتم ... نه تنها درباره کشورم توسط خارجی ها بلکه حتی در مورد شهرم توسط هم وطن ها.
یادمه حدود بیست سال پیش وقتی دانشجو بودم یه همکلاسی داشتم که از شهر دیگه اومده بود ساکن مشهد شده بود.
خوب البته جدا شدن از دوست و فامیل و خانواده خدایی سخته ... درس ها هم سخت تر از اون... شده بود قوز بالا قوز براش ... می شد فهمید که خیلی تحت فشار هست و احتیاج داره خودش رو خالی کنه. .... دیواری هم کوتاه تر از دیوار ما اون دور و برها نبود ... با خودم فکر می کردم چرا که نه ؟ ... بذار حرفش رو بزنه و خالی بشه .
چپ و راست مشهد و مشهدیا رو فحش می داد و دست می نداخت و اینا .
به مشهد می گفت « دله دهات شلوغ پلوغ»
من هم به شهر اون می گفتم لاس وگاس ... ازش می پرسیدم:
از لاس وگاستون چه خبر؟ :)
یادمه یه بار بهش پیشنهاد دادم بریم سینما دوباره همون حس خنج کشیدن پر ادا اطفارش زد بیرون و گفت:
واااااا مگه تو دله دهات شما سینما هم هست؟
من هم اون رگ رک و راست و زمخت مشدیم زد بیرون و گفتم :
الان دوست داری بهت نشان عالی خریت بدم .... خیلی حال می کنی از اینکه شبیه یه خر به نظر برسی .... هی نشون بدی که اندازه یه خر هم چیزی نمی دونی ... شبیه خر بودن حالت رو خوب می کنه ؟ خوب باش .... خر باش اما مواظب باش این فقط من هم که اینقدر باهت کوتاه میام . پیش کس دیگه از این جفتکا بندازی یکی می زنه در کونت ها!
خلاصه می شه همش رو به حساب شوخی و خنده گذاشت اما خوب این روش کهنه و از کار افتاده ای هست ... تظاهر به خریت رو می گم ..... ظرافتی درش نیست .... خلاقیاتی درش نیست .... تکراری و کهنه و زمخته .
خلاقیت چیز خوبیه .... به ویژه در هنر شوخی و خنده.
شان نزول:
یه سفرنامه از یه خانم سوئدی به ایران در زمان قاجار خوندم که یه جاش خاطره ملاقاتش با یه زن انگلیسی در تهران رو تعریف می کنه.
« زن انگلیسی ازش می پرسه:
شما از کجا هستین؟
زن سوئدی می گه از سوئد.
زن انگلیسی با تفاخری متکبرانه میگه:
سوئد؟! ...منظورتون همون سرزمین های شمالی ِ پوشیده از یخ و برفه؟
در ادامه زن سوئدی در کتابش با حالتی سرزنش آمیز می نویسه:
خوب این یکی از روش های تحقیر انگلیسی ها ست ... وقتی می خوان کسی روتحقیر کنن خودشون رو به نادانی می زنن ... نادیده تون می گیرن ...گویی اونقدر بی اهمیت هستید که حتی لازم نیست اسم کشورتون رو دانست ... با سئوالات ابلهانه که در همشون نوعی تظاهر به نادانی هست ، تلاش می کنن بی اهمیت بودن شما و کشورتون رو ابراز کنن. »
خوب ، من هم تجربه هایی از این رفتارها رو داشتم ... نه تنها درباره کشورم توسط خارجی ها بلکه حتی در مورد شهرم توسط هم وطن ها.
یادمه حدود بیست سال پیش وقتی دانشجو بودم یه همکلاسی داشتم که از شهر دیگه اومده بود ساکن مشهد شده بود.
خوب البته جدا شدن از دوست و فامیل و خانواده خدایی سخته ... درس ها هم سخت تر از اون... شده بود قوز بالا قوز براش ... می شد فهمید که خیلی تحت فشار هست و احتیاج داره خودش رو خالی کنه. .... دیواری هم کوتاه تر از دیوار ما اون دور و برها نبود ... با خودم فکر می کردم چرا که نه ؟ ... بذار حرفش رو بزنه و خالی بشه .
چپ و راست مشهد و مشهدیا رو فحش می داد و دست می نداخت و اینا .
به مشهد می گفت « دله دهات شلوغ پلوغ»
من هم به شهر اون می گفتم لاس وگاس ... ازش می پرسیدم:
از لاس وگاستون چه خبر؟ :)
یادمه یه بار بهش پیشنهاد دادم بریم سینما دوباره همون حس خنج کشیدن پر ادا اطفارش زد بیرون و گفت:
واااااا مگه تو دله دهات شما سینما هم هست؟
من هم اون رگ رک و راست و زمخت مشدیم زد بیرون و گفتم :
الان دوست داری بهت نشان عالی خریت بدم .... خیلی حال می کنی از اینکه شبیه یه خر به نظر برسی .... هی نشون بدی که اندازه یه خر هم چیزی نمی دونی ... شبیه خر بودن حالت رو خوب می کنه ؟ خوب باش .... خر باش اما مواظب باش این فقط من هم که اینقدر باهت کوتاه میام . پیش کس دیگه از این جفتکا بندازی یکی می زنه در کونت ها!
خلاصه می شه همش رو به حساب شوخی و خنده گذاشت اما خوب این روش کهنه و از کار افتاده ای هست ... تظاهر به خریت رو می گم ..... ظرافتی درش نیست .... خلاقیاتی درش نیست .... تکراری و کهنه و زمخته .
خلاقیت چیز خوبیه .... به ویژه در هنر شوخی و خنده.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر