شده در آخرین لحظه ی یک کار ... یه کاری که به نظر خودتون شاهکار کردین فانحه بخونین؟
چه حسی بهتون دست داده ؟ ..... منگی؟ ... بعد از منگی، وقتی کم کم متوجه شدین چه گندی زدین، خنده ؟ ... بعد از خنده هم بی خیالی؟!
چه کاری جز این می شه کرد ؟!
من امروز به معنی واقعی کلمه گند زدم اون هم درست در آخرین لحظه .... اون ثانیه های آخر که کار داره تموم می شه ... کاری که خوب انجام شده و تو هی داری به خودت آفرین می گی ... کیف میکنی .... به خودت و توانایی هات احساس غرور پیدا کردی ولی ناگهان همه چیز به باد می ره ... با یه حرکت زیادی.... کنترل نشده .... حماقت در آخرین لحظه یک کار خوب و حساب شده !
همه چیز در آخرین پیچ اتفاق افتاد .... آچار بوکس صدای دوست داشتنی داشت .... نیروی ِ بازوم رو به حد هیجان آوری روی پیچ به گشتاور تبدیل کرده بود ... وسوسه شدم پیچ رو بیشتر بچرخونم ... محکمتر .... و ناگهان پیچ درون گیربکس برید!
حالا موندم با کابوس یه گیربکس سوراخ!
تا سی ثانیه قبلش با صدای روون و میزون ماشین به ملکوت رفته بودم .... همه چیز عالی پیش رفته بود اما گند تموم شد .... آآآآآآآآآآه!
داستان چیه ؟
هیچی ... ژن مکانیکیم فعال شده .... به یاد بچگی هام وقتی پدرم می بردم گاراژش و من بین ماشین ها و آچارها می لولیدم.... بابام گاهی آچار می داد دستم تا پیچی باز کنم یا ببندم.
بوی روغن، بوی بنزین .... شکل آچار .... صدای موتور ماشین ها، بخشی لاینفک از بهترین دوره زندگیم ...کودکیم با پدرم بین ماشین ها.
تمام روز در حال سرویس ماشینم بودم.
تعویض روغن ، فیلترها ، شمع ها ، تمیز کردن انژکتورها .... هواگیری رادیاتور .... صدای موتور ماشین شده بود عینهو یه سمفونی کلاسیک .... در هارمونی کامل.
وسوسه شدم روغن گیربکس رو هم عوض کنم.
آچار مخصوص پیچ تخلیه رو نداشتم به جاش پیچ اهرم دنده رو باز کردم.... با آچار بوکس لامصب که همیشه افسونم می کنه .... با اون صداش وکارایی هیجان انگیزش.
پیچ در آخرین فشار تو گیربکس شکست ...حالا من موندم و ماشین به گل مونده ای که یهو صداش از سمفونی کلاسیک تبدیل شده به سکوت مرگ!
من می رم بخوابم ... التماس دعا!
هر چقدر هم دلتون خواست بخندین ... خدایی خنده داره ... اصلن هیچی خنده دارتر از گل هایی که به گند می کشیم نیست ... فقط اولش سخته ... بعدش خنده دار می شه عینهو یه جوک.
چه حسی بهتون دست داده ؟ ..... منگی؟ ... بعد از منگی، وقتی کم کم متوجه شدین چه گندی زدین، خنده ؟ ... بعد از خنده هم بی خیالی؟!
چه کاری جز این می شه کرد ؟!
من امروز به معنی واقعی کلمه گند زدم اون هم درست در آخرین لحظه .... اون ثانیه های آخر که کار داره تموم می شه ... کاری که خوب انجام شده و تو هی داری به خودت آفرین می گی ... کیف میکنی .... به خودت و توانایی هات احساس غرور پیدا کردی ولی ناگهان همه چیز به باد می ره ... با یه حرکت زیادی.... کنترل نشده .... حماقت در آخرین لحظه یک کار خوب و حساب شده !
همه چیز در آخرین پیچ اتفاق افتاد .... آچار بوکس صدای دوست داشتنی داشت .... نیروی ِ بازوم رو به حد هیجان آوری روی پیچ به گشتاور تبدیل کرده بود ... وسوسه شدم پیچ رو بیشتر بچرخونم ... محکمتر .... و ناگهان پیچ درون گیربکس برید!
حالا موندم با کابوس یه گیربکس سوراخ!
تا سی ثانیه قبلش با صدای روون و میزون ماشین به ملکوت رفته بودم .... همه چیز عالی پیش رفته بود اما گند تموم شد .... آآآآآآآآآآه!
داستان چیه ؟
هیچی ... ژن مکانیکیم فعال شده .... به یاد بچگی هام وقتی پدرم می بردم گاراژش و من بین ماشین ها و آچارها می لولیدم.... بابام گاهی آچار می داد دستم تا پیچی باز کنم یا ببندم.
بوی روغن، بوی بنزین .... شکل آچار .... صدای موتور ماشین ها، بخشی لاینفک از بهترین دوره زندگیم ...کودکیم با پدرم بین ماشین ها.
تمام روز در حال سرویس ماشینم بودم.
تعویض روغن ، فیلترها ، شمع ها ، تمیز کردن انژکتورها .... هواگیری رادیاتور .... صدای موتور ماشین شده بود عینهو یه سمفونی کلاسیک .... در هارمونی کامل.
وسوسه شدم روغن گیربکس رو هم عوض کنم.
آچار مخصوص پیچ تخلیه رو نداشتم به جاش پیچ اهرم دنده رو باز کردم.... با آچار بوکس لامصب که همیشه افسونم می کنه .... با اون صداش وکارایی هیجان انگیزش.
پیچ در آخرین فشار تو گیربکس شکست ...حالا من موندم و ماشین به گل مونده ای که یهو صداش از سمفونی کلاسیک تبدیل شده به سکوت مرگ!
من می رم بخوابم ... التماس دعا!
هر چقدر هم دلتون خواست بخندین ... خدایی خنده داره ... اصلن هیچی خنده دارتر از گل هایی که به گند می کشیم نیست ... فقط اولش سخته ... بعدش خنده دار می شه عینهو یه جوک.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر