یعنی جیگر این آدم های بی غل و غش به امام هشتم.
رفتوم خانه دوستوم ، همو دم در دو تیکه کیک داده دستوم مگه:
صبح سر کارمان جلسه بود، روی میز هم یک عالمه کیک و شیرینی چینده بودن.
خودوم حسابی خوردوم بعد یادوم امد شب میای خانه مان ، ای دو تیکه ر هم بری تو برداشتوم. خودوم دیگه جا نداشتوم.
یعنی ترکیدم از خنده به امام هشتم.
بعد مپرسه چرا اینقدر مخندی!!!
برش به فارسی خوندوم ورقصیدوم:
مهربونیت قشنگه، هم زبونیت قشنگه ....
اویم هاج و واج :)))
رفتوم خانه دوستوم ، همو دم در دو تیکه کیک داده دستوم مگه:
صبح سر کارمان جلسه بود، روی میز هم یک عالمه کیک و شیرینی چینده بودن.
خودوم حسابی خوردوم بعد یادوم امد شب میای خانه مان ، ای دو تیکه ر هم بری تو برداشتوم. خودوم دیگه جا نداشتوم.
یعنی ترکیدم از خنده به امام هشتم.
بعد مپرسه چرا اینقدر مخندی!!!
برش به فارسی خوندوم ورقصیدوم:
مهربونیت قشنگه، هم زبونیت قشنگه ....
اویم هاج و واج :)))
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر