جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۶ بهمن ۱۲, پنجشنبه

گاومیش

دیشب یه مستند رازبقا دیدم در مورد حیوانات افریقا.
یعنی چارچوب تنم می لرزید.
از چی؟
از این درندگی و بدبختی که تو ذات هستی هست.
اینکه برای زنده موندن یا باس پاره کنی و یا فرار.
اینکه دنیای حیوانات گویی ایینه ایست از دنیای ادم ها.
بعضی ها خصلت کفتار دارن، بعضی خصلت شیر و شغال و گاومیش.
بعضی ها یه لقمه هستن ، بعضی ها لقمه گلوگیر هستن و بعضی دیگر لقمه هیچ گلویی نیستن ... فقط تیکه پاره می شن و تیکه پاره می کنن.
این مفاهیم سمبلیک هم که به حیوانات دادیم فرع داستانه.
اینکه شیر سلطان جنگله و عقاب پادشاه اسمان و این چیزا.
شیر بیچاره فکش شکسته بود . نمی تونست غذا بخوره.
جلو چشم بقیه شیرا که داشتن غذا می خوردن از گرسنگی جون داد ، مرد.
یه صحنه شکار گذاشت از حمله دو شیر به یه گاومیش.
شیرها حسابی گاومیش رو زخمی کردن اما یهو گاومیشه دو تا شاخ زد به دو تا شیرا.
یکی شون فکش شکست ، یکی دیگه شون چش و چارش ناکار شد.
هیچی دیگه اخرش هر سه داغون و پاره پاره رفتن.
لقمه هم نشدن ، فقط هم دیگه رو داغون کردن.
گمونم اخرش گاومیشه از خونریزی بمیره، شیرا از گرسنگی.
اینو که می دیدم صدایی تو سرم می گفت:
صبا تو عینهو همین گاومیش هستی!
لقمه کسی نمی شی اما تیکه پاره می شی و تیکه پاره می کنی ...
بچه که بودم خودم رو عقاب و پلنگ و قو و اسب کهر و از اینجور حیونای خوشگل و خوشتیپ تصور می کردم.
الان اما گاومیش با دو شاخ که از سنگ سخت ترن ... خدایی بدجوری شاخ می زنم! 
تو دنیای وحش ... تو هستی خوشگل و خوش تیپ فرع ماجرا ست .
اصل و اشتراک ماجرای همه مون از ادمیزاد تا حیوانات چیز دیگه ای هست.
بدبختی بودن ، مشقت ماندن!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر