کتاب رو بست و صدایی تو سرش گفت:
می بینی!
همه ی حرف ها نوشته شده ... همه ی قصه ها گفته شده ... همه ی نت ها نواخته شده ... همه ی فرم ها کشیده شده ... همه ی رنگ ها به بوم ها پاشیده شده ... حس جدیدی برای اکتشاف باقی نمونده .
همش تکراره ... تکرار حس ها در قصه ها و فرم های ترکیبی و نه فرم های نو.
ادبیات و هنر به دور تکرار رسیده .
نو و نامکشوف رو در علم باید سراغ گفت ... همچنان و همیشه نو ...معصوم ... پویا.
می بینی!
همه ی حرف ها نوشته شده ... همه ی قصه ها گفته شده ... همه ی نت ها نواخته شده ... همه ی فرم ها کشیده شده ... همه ی رنگ ها به بوم ها پاشیده شده ... حس جدیدی برای اکتشاف باقی نمونده .
همش تکراره ... تکرار حس ها در قصه ها و فرم های ترکیبی و نه فرم های نو.
ادبیات و هنر به دور تکرار رسیده .
نو و نامکشوف رو در علم باید سراغ گفت ... همچنان و همیشه نو ...معصوم ... پویا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر