پارسال که رفته بودم ایران یه کلمه ی جدید تو محاورات روزمره مردم به وفور می شنیدم.
لاکچری!
اولین بار از یه دختر هفده ساله شنیدم .... در توصیف شال دوستش گفت:
خیلی لاکچریه!
اولش فکر کردم خوب لابد کلاس زبان می رن و اینجوری دارن درس هاشون رو دور میکنن.
اما خیلی زود متوجه شدم نه بابا من از پشت کوه اومدم.
از ممدآقا بقالی و اکبر آقا ساندویچی محلمون تا بزرگ حاج خانم محلمون که اهل روضه و دوره و درس و بحث دینی و رسیدگی به اومور اخروی اهل محل هست هم این کلمه رو بارها شنیدم.
رفته بودم بقالی فندک بگیرم، ممد آقا یه فندک طلایی جرقی برقی نشونم داد گفت خانم اینو بردارین خیلی لاکچریه!
رفته بودم از ساندویچی محلمون ساندویچ بگیرم، اکبر آقا گفت ساندویچ ها تون رو تو این کاغذ ساندویچی های جدیدمون میپیچم خیلی لاکچرین .... واس مهمونی مناسبن.
بزرگ حاج خانم محل چشش افتاد به موبایلم گفت این چیه دخترم؟
گفتم موبایل .... گفت اینا که از رده خارج شده ... یه لاکچریش رو بگیر در شان شما باشه!
می دونین،
احساس اصحاب کهف رو داشتم ... نه پس از سیصد سال که فقط پس از شش سال این همه تغییر !
منگ بودم ... هیچی و هیچکس مثل قبل نبود .... همه چیز خیلی لوکس بود و درباره این لوکس بودن و لوکس تر شدن حرف زده می شد ...وقت صرف می شد .... تغییر بیش از یه تغییر ساده و ناگزیر از زمان بود ... یه تغییر فرهنگی و ارزشی اتفاق افتاده بود .
دیدم که:
این کلمه چیزی بیشتر از یه کلمه است ... یه فرهنگ جدیده که تو ایران رایج شده و من ازش بی خبر بودم.
همه از وضع بد اقتصادی می نالیدن و با این همه تقریبا همه دنبال لاکچری بودن!
عروسی باس تو باغ برگزار بشه با دی جی ... از لباس عروسی و آرایش عروس و عکاس و آلبوم عکس هم که دیگه نپرس ... واس سیسمونی مهمونی می گرفتن در حد عروسی ... یه بریز و بپاشی که هرگز تا پیش از این حد در این مقیاس عجیب ندیده بودم .
بارها در میان نک و ناله های عزیزان شنیدم که:
آره می بینی، ایران داره کره شمالی می شه .
پاسخ من این بود:
نه عزیزم، از من بپرسی می گم ایران داره هند می شه .... از فاصله طبقاتیش بگیر تا سینما و هنرپیشه هاش . هنرپیشه های خوشگل ، خوشتیپ چشم رنگی با لباس های مارک و برندشون که روی پرده سینما دارن یه طبقه خاص و یه سبک بریز بپاش رو تو چشم و حلق مردم فرو میکنن.
شیک بودن خیلی خوب و دوست داشتنیه اما فقط وقتی اندازه جیبت باشه و ناله و فغانت رو در نیاره.
به خدا با موبایل سامسونگ دو سه مدل قدیمی تر هم هنوز می شه کار کرد اگه منظور کار باشه و نه لاکچری بودن و تو چشم هم دیگه فرو کردن.
می دونین ،
من به این فرهنگ لاکچری می گم « تحریم از درون».
اونی که کمر ایران رو داره می شکنه فقط تحریم های خارجی نیست ، فرهنگ لاکچری هم هست .
خیلی عجیبه کشوری که تحت تحریم هست ، مردمش اینقدر علاقمند به مصرف مارک و برندهای لوکس خارجی شدن.
اما عجیب تر اینکه در کنار فرهنگ لاکچری ، فرهنگ خیریه هم به طور چشمگیری رشد کرده.
خیریه های کوچک خانوادگی، محلی .
کسی رو در ایران ندیدم که دستی در امور خیریه نداشته باشه.
از دانشجو تا خانواده هایی با درآمد متوسط .
از من بپرسین می گم:
به واقع ایران سرزمین تضاد ها ست.
لاکچری!
اولین بار از یه دختر هفده ساله شنیدم .... در توصیف شال دوستش گفت:
خیلی لاکچریه!
اولش فکر کردم خوب لابد کلاس زبان می رن و اینجوری دارن درس هاشون رو دور میکنن.
اما خیلی زود متوجه شدم نه بابا من از پشت کوه اومدم.
از ممدآقا بقالی و اکبر آقا ساندویچی محلمون تا بزرگ حاج خانم محلمون که اهل روضه و دوره و درس و بحث دینی و رسیدگی به اومور اخروی اهل محل هست هم این کلمه رو بارها شنیدم.
رفته بودم بقالی فندک بگیرم، ممد آقا یه فندک طلایی جرقی برقی نشونم داد گفت خانم اینو بردارین خیلی لاکچریه!
رفته بودم از ساندویچی محلمون ساندویچ بگیرم، اکبر آقا گفت ساندویچ ها تون رو تو این کاغذ ساندویچی های جدیدمون میپیچم خیلی لاکچرین .... واس مهمونی مناسبن.
بزرگ حاج خانم محل چشش افتاد به موبایلم گفت این چیه دخترم؟
گفتم موبایل .... گفت اینا که از رده خارج شده ... یه لاکچریش رو بگیر در شان شما باشه!
می دونین،
احساس اصحاب کهف رو داشتم ... نه پس از سیصد سال که فقط پس از شش سال این همه تغییر !
منگ بودم ... هیچی و هیچکس مثل قبل نبود .... همه چیز خیلی لوکس بود و درباره این لوکس بودن و لوکس تر شدن حرف زده می شد ...وقت صرف می شد .... تغییر بیش از یه تغییر ساده و ناگزیر از زمان بود ... یه تغییر فرهنگی و ارزشی اتفاق افتاده بود .
دیدم که:
این کلمه چیزی بیشتر از یه کلمه است ... یه فرهنگ جدیده که تو ایران رایج شده و من ازش بی خبر بودم.
همه از وضع بد اقتصادی می نالیدن و با این همه تقریبا همه دنبال لاکچری بودن!
عروسی باس تو باغ برگزار بشه با دی جی ... از لباس عروسی و آرایش عروس و عکاس و آلبوم عکس هم که دیگه نپرس ... واس سیسمونی مهمونی می گرفتن در حد عروسی ... یه بریز و بپاشی که هرگز تا پیش از این حد در این مقیاس عجیب ندیده بودم .
بارها در میان نک و ناله های عزیزان شنیدم که:
آره می بینی، ایران داره کره شمالی می شه .
پاسخ من این بود:
نه عزیزم، از من بپرسی می گم ایران داره هند می شه .... از فاصله طبقاتیش بگیر تا سینما و هنرپیشه هاش . هنرپیشه های خوشگل ، خوشتیپ چشم رنگی با لباس های مارک و برندشون که روی پرده سینما دارن یه طبقه خاص و یه سبک بریز بپاش رو تو چشم و حلق مردم فرو میکنن.
شیک بودن خیلی خوب و دوست داشتنیه اما فقط وقتی اندازه جیبت باشه و ناله و فغانت رو در نیاره.
به خدا با موبایل سامسونگ دو سه مدل قدیمی تر هم هنوز می شه کار کرد اگه منظور کار باشه و نه لاکچری بودن و تو چشم هم دیگه فرو کردن.
می دونین ،
من به این فرهنگ لاکچری می گم « تحریم از درون».
اونی که کمر ایران رو داره می شکنه فقط تحریم های خارجی نیست ، فرهنگ لاکچری هم هست .
خیلی عجیبه کشوری که تحت تحریم هست ، مردمش اینقدر علاقمند به مصرف مارک و برندهای لوکس خارجی شدن.
اما عجیب تر اینکه در کنار فرهنگ لاکچری ، فرهنگ خیریه هم به طور چشمگیری رشد کرده.
خیریه های کوچک خانوادگی، محلی .
کسی رو در ایران ندیدم که دستی در امور خیریه نداشته باشه.
از دانشجو تا خانواده هایی با درآمد متوسط .
از من بپرسین می گم:
به واقع ایران سرزمین تضاد ها ست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر