آماده شده بود دوش بگیرد .
آینه اما متوقفش کرده بود ... خیره ... شگفت زده!
خیره به آن عضلات ظریف ِ زنانه ... کیفیتی دوگانه از زیبایی ... قدرت و انعطاف ... توامان!
با تعجب فکر می کرد :
کی این اتفاق افتاده بود ؟ ... آن عظلات زیبا و ظریف از کجا آمده بودند ؟
صدایی توی سرش گفته بود:
کار .... کار تیشه ی تن است ... گاهی می خراشد ، گاهی می تراشد .. پس نگاه کن تیشه ای که پیشه کرده ای با تو چه می کند! ..... تو را می خراشد یا می تراشد!
آینه اما متوقفش کرده بود ... خیره ... شگفت زده!
خیره به آن عضلات ظریف ِ زنانه ... کیفیتی دوگانه از زیبایی ... قدرت و انعطاف ... توامان!
با تعجب فکر می کرد :
کی این اتفاق افتاده بود ؟ ... آن عظلات زیبا و ظریف از کجا آمده بودند ؟
صدایی توی سرش گفته بود:
کار .... کار تیشه ی تن است ... گاهی می خراشد ، گاهی می تراشد .. پس نگاه کن تیشه ای که پیشه کرده ای با تو چه می کند! ..... تو را می خراشد یا می تراشد!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر