یکی از خوش شانسی های آدم تو غربت داشتن دوستان محلی با تجربه است.
کسانی که روحیات مردم محلی رو می دونن و به شمای غریبه می گن:
اوه ، مواظب باش صبا ! ... این لبخندها و گرم دست دادن ها اینجا همیشه به معنی خوشامد گویی نیست!
ماجرا :
تجربه عجیب و شوک آوری داشتم.
دیروز قبل از جلسه خصوصی با رئیس ، همکارهام گرم تر از همیشه باهم دست دادن ... لبخندهاشون پررنگ تر و دوستانه تر از همیشه بود.
آرزوی آخر هفته خوب برام کردن.
با خودم داشتم فکر می کردم : واااای تو چه محیط دوست داشتنی و صمیمانه ای دارم کار می کنم ... چه همکارهای خوبی دارم ... خدا رو شکر!
آقا رفتم تو اتاق رئیس .
ازم راجع به کار پرسید . اینکه مشکلی با همکارهام دارم یا نه .
گفتم : خوبه ... مشکل خاصی ندارم ... گاهی سوئ تفاهماتی هست ولی به نظرم عادیه .
هرکسی روحیاتی داره و خوب طبیعی هست که هماهنگ شدن روحیات مختلف باهم گاهی همراه با سوئ تفاهماتی هست.
با تعجب نگاهم کرد و یواش یواش شروع کرد به بیان حرف هایی که دو همکارم در موردم گفته بودن.
واقعا شوک آور بود.
بعد از دو سه مورد حرف رئیس رو قطع کردم و گفتم:
من واقعا شوکه هستم ... ازتون خواهش می کنم یه جلسه عمومی بذارین ... من الان چی می تونم بگم؟ ... اونها ادعاهایی کردن که حتی شنیدنش برای من عجیبه ... وقتی می تونم پاسخ بدم که خودشون هم باشن.
رودر رو ، مستقیم و روشن .
من کسی نیستم که پشت سر همکارم حرف بزنم.
رئیس تا بناگوش سرخ شده بود و گفت :
من هم همینطور.
گفتم :
پس اجازه بدین هر دو نفرشون بیان.
من رقابت در محیط کاری رو درک می کنم اما از یه جایی به بعد دیگه رقابت نیست ، تخریب یکدیگر هست.
این چیزی که من دارم می شنوم اسمش تخریبه ... داستان هم از من شروع نشده.
خودتون می دونین، دو نفر از این تیم مدام در حال بدگویی پشت سر هم و تخریب همدیگه هستن.
مدام تلاش می کنن از بقیه تیم یار گیری کنن .
خوب من هم به هر دوشون گفتم که اصلن این روش برام جالب نیست.
این یکی مدام سعی می کنه اخبار اون یکی رو از من بگیره و برعکس.
من وارد این بازی نشدم و نمی شم و خوب به نظر این مطلوب هیچکدومشون نیست.
این وضعیت به کل تیم داره آسیب می زنه.
تیم دوپاره شده .
یه خورده سکوت کرد و گفت:
ازتون می خوام که در این مورد حرفی باهشون نزنین . به روشون نیارین . و بعد حرف رو عوض کرد.
بگذریم.
از جلسه اومدم بیرون ... هنوز شوکه بودم.
شام با صاحب خونم رفتیم بیرون .
احوالم رو پرسید.
یک کمی براش از جلسه گفتم.
هنوز چند جمله بیشتر نگفته بودم که لبخندی زد و گفت:
آآآآه بله خانم جوان، باید خیلی مراقب باشین.
رفتار دوستانه همیشه به معنای باور دوستانه نیست.
در محیط کاری باید خیلی مراقب بود .... به ویژه یک زن !
حسادت کاری میان مردها رایجه ... حضور یه زن این حسادت رو تشدید می کنه.
اونها انتظار دارن شما به طور مشخص تو دسته اونها باشید.
تحمل یه زن به عنوان یه همکار برای مردها آسون نیست اونها از یه زن بیشتر انتظار هم گروهی دارن تا همکاری.
مراقب باشید ! ... با همه شون دوستانه باقی بمانید اما مسائل رو با هشون در میون نذارین .مستقیم برین پیش رئیس .
و یادتون باشه دست دادن و لبخند زدن همکارهاتون می تونه نشانه ای از شدت سم پاشی شون باشه ... هر چه دست دادن ها گرم تر ، سم پاشی شدیدتر!
خوب راست و صداقتش احساس می کنم مهارتی جدید رو در زندگی دارم یاد می گیرم.
دورویی!
کسانی که روحیات مردم محلی رو می دونن و به شمای غریبه می گن:
اوه ، مواظب باش صبا ! ... این لبخندها و گرم دست دادن ها اینجا همیشه به معنی خوشامد گویی نیست!
ماجرا :
تجربه عجیب و شوک آوری داشتم.
دیروز قبل از جلسه خصوصی با رئیس ، همکارهام گرم تر از همیشه باهم دست دادن ... لبخندهاشون پررنگ تر و دوستانه تر از همیشه بود.
آرزوی آخر هفته خوب برام کردن.
با خودم داشتم فکر می کردم : واااای تو چه محیط دوست داشتنی و صمیمانه ای دارم کار می کنم ... چه همکارهای خوبی دارم ... خدا رو شکر!
آقا رفتم تو اتاق رئیس .
ازم راجع به کار پرسید . اینکه مشکلی با همکارهام دارم یا نه .
گفتم : خوبه ... مشکل خاصی ندارم ... گاهی سوئ تفاهماتی هست ولی به نظرم عادیه .
هرکسی روحیاتی داره و خوب طبیعی هست که هماهنگ شدن روحیات مختلف باهم گاهی همراه با سوئ تفاهماتی هست.
با تعجب نگاهم کرد و یواش یواش شروع کرد به بیان حرف هایی که دو همکارم در موردم گفته بودن.
واقعا شوک آور بود.
بعد از دو سه مورد حرف رئیس رو قطع کردم و گفتم:
من واقعا شوکه هستم ... ازتون خواهش می کنم یه جلسه عمومی بذارین ... من الان چی می تونم بگم؟ ... اونها ادعاهایی کردن که حتی شنیدنش برای من عجیبه ... وقتی می تونم پاسخ بدم که خودشون هم باشن.
رودر رو ، مستقیم و روشن .
من کسی نیستم که پشت سر همکارم حرف بزنم.
رئیس تا بناگوش سرخ شده بود و گفت :
من هم همینطور.
گفتم :
پس اجازه بدین هر دو نفرشون بیان.
من رقابت در محیط کاری رو درک می کنم اما از یه جایی به بعد دیگه رقابت نیست ، تخریب یکدیگر هست.
این چیزی که من دارم می شنوم اسمش تخریبه ... داستان هم از من شروع نشده.
خودتون می دونین، دو نفر از این تیم مدام در حال بدگویی پشت سر هم و تخریب همدیگه هستن.
مدام تلاش می کنن از بقیه تیم یار گیری کنن .
خوب من هم به هر دوشون گفتم که اصلن این روش برام جالب نیست.
این یکی مدام سعی می کنه اخبار اون یکی رو از من بگیره و برعکس.
من وارد این بازی نشدم و نمی شم و خوب به نظر این مطلوب هیچکدومشون نیست.
این وضعیت به کل تیم داره آسیب می زنه.
تیم دوپاره شده .
یه خورده سکوت کرد و گفت:
ازتون می خوام که در این مورد حرفی باهشون نزنین . به روشون نیارین . و بعد حرف رو عوض کرد.
بگذریم.
از جلسه اومدم بیرون ... هنوز شوکه بودم.
شام با صاحب خونم رفتیم بیرون .
احوالم رو پرسید.
یک کمی براش از جلسه گفتم.
هنوز چند جمله بیشتر نگفته بودم که لبخندی زد و گفت:
آآآآه بله خانم جوان، باید خیلی مراقب باشین.
رفتار دوستانه همیشه به معنای باور دوستانه نیست.
در محیط کاری باید خیلی مراقب بود .... به ویژه یک زن !
حسادت کاری میان مردها رایجه ... حضور یه زن این حسادت رو تشدید می کنه.
اونها انتظار دارن شما به طور مشخص تو دسته اونها باشید.
تحمل یه زن به عنوان یه همکار برای مردها آسون نیست اونها از یه زن بیشتر انتظار هم گروهی دارن تا همکاری.
مراقب باشید ! ... با همه شون دوستانه باقی بمانید اما مسائل رو با هشون در میون نذارین .مستقیم برین پیش رئیس .
و یادتون باشه دست دادن و لبخند زدن همکارهاتون می تونه نشانه ای از شدت سم پاشی شون باشه ... هر چه دست دادن ها گرم تر ، سم پاشی شدیدتر!
خوب راست و صداقتش احساس می کنم مهارتی جدید رو در زندگی دارم یاد می گیرم.
دورویی!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر