جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ شهریور ۲۷, جمعه

دوست آمریکایی

یه زمانی یه دوست آمریکایی داشتم از این بلوندهای قدبلند ویرجینی.
سه تا دختر داشت.
اولی مو قرمز،
دومی بلوند،
سومی مو مشکی.
از سه پدر.
اولی اسکاتلندی،
دومی آمریکایی،
سومی عرب ِ سعودی.
با اینکه مرد عرب هم مثل اون دوتای دیگه یه بچه درست کرده بود و گذاشته بود کف دستش و بعدش هم با یه دختر ایتالیایی 18 ساله برگشته بود مملکتش اما همیشه با یه احساس غلیظ عاشقانه ازش یاد می کرد.
خوب اینجور که تعریف می کرد حداقل مثل اون دوتای دیگه وقتی مست می کرده کتکش نمی زده بلکه عاشق پیشه می شده.
زندگیش منو یاد قصه ی شوهر کردن خاله سوسکه می انداخت.
بالاخره هرچی باشه آقا موشه با دم نرم و نازکش کتک می زده نه با شاخ و مشت.
برام جالب بود که همینقدر مهربونی هم برای این زن خیلی بود.
فراموش نشدنی و تاثیر گذار.
عاشق موسیقی عربی و شرقی بود.
اولین بار اون این آهنگ رو به من معرفی کرد.
می گفت وقتی این آهنگ رو گوش می کنه یاد من می افته.
خوب چون فکر می کنم من اون رو یاد شوهر عربش می انداختم.
برای یه آمریکایی ایرانی ها و عرب ها تفاوت زیادی ندارن.
من هم اصراری نداشتم که بزنم تو ذوقش و به جای همراهی با احساس ِ آشناییش هی بهش یادآور بشم که:
اووووووه باید بدانی و آگاه باشی که ما ایرانی ها از عرب ها خییییییلییییییی متفاوتیم و اصلا یه چیز دیگه هستیم.
یک و تک و توپ و اینا !
خلاصه همراه باهش گوش می کردم ... خیلی هم با خوشالی و مباهات از اینکه دوستی رو یاد خاطره ای خوب انداختم. :)
خدایی همه جذابیت این موسیقی به همین  تم عربیش هم هست .

https://www.youtube.com/watch?v=C3lWwBslWqg

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر