هیچ دوست نداشتم درباره عکس فراهانی چیزی بنویسم. راست و صداقتش در
خلوتم آرام و ساکت نشسته بودم و به قدر کافی از این تصویر زیبا لذت بردم . درست مثل نقاشی های کوربه و دلاکروا ، آثاری که در آن ها بدن های
برهنه انسان و به ویژه زنان ابژه های هنری، زیبایی و حتی فلسفی هستند و نه ابژه صرف
جنسی به سان احکام هم بستری در توضیح المسائل .اما آنقدر
پست های عجیب، قیاس های عجیب تر و خلط موضوع دیدم که حیرانم.
طبق معمول ربط دادن این عکس با موضوع آزادی و روشنفکری و
اعتراض سیاسی و ...
یا مقایسه و هم عرض قراردادنش با برهنه شدن شاهین نجفی.
یا مقایسه و هم عرض قراردادنش با برهنه شدن شاهین نجفی.
این قیاس های اشتباه به
نظر من قبل از هر چیز ناشی از عدم تفکیک موضوعات است.
باید به بستر و موضوع هر اثر توجه داشت.
بستر هنری، بستر اعتراض سیاسی ، بستر جنسی
باید به بستر و موضوع هر اثر توجه داشت.
بستر هنری، بستر اعتراض سیاسی ، بستر جنسی
مجله «اگوئیست» یک مجله حرفه ای عکاسی ست. یعنی یک مجله کاملا هنری
که عکس برهنه بسیاری از هنرپیشه ها پیش از این هم روی جلدش چاپ شده است و پس از
این هم خواهد شد. واقعیت این ست که عکس
فراهانی روی این مجله هیچ چیز بیشتر یا کمتر از یک اثر هنری عکاسی نیست. اثر هنری
که هنرمند – بنا به یک انتخاب شخصی، بدنش را در آن به عنوان یک ابژه هنری به کار
برده است.
انتخاب شخصی که می تواند دلایل متنوعی از جمله دستمزد و شهرت را هم شامل شود. مثل هر انتخاب حرفه ای دیگری در هر حرفه دیگر. حالا اما اگر مخاطبانی به آن جنبه های جدیدی الصاق می کنند مسئول تعبیر و توضیح آن تعابیر هم خودشان هستند.
باید توجه داشت که نگاه مخاطب فرانسوی با مخاطب ایرانی به این عکس متفاوت است. مخاطب فرانسوی عموما نگاهی هنری به این عکس دارد و کمتر ساختارشکنی برایش در این نوع تصاویر قابل تصور است. البته قابل فهم است که مخاطب عام ایرانی که از او خاطره «میم مثل مادر» را دارد و پای آن فیلم برای فراهانی گریسته است از دیدن فعالیت های جدید هنری او جا بخورود، کم توقعیش شود و حتی عصبانی شود و سعی کند هر جور هست در ذهنش این چرخش را تفسیر کند اما فراموش نکنید که فراهانی در فرانسه زندگی می کند و اکنون ملیت فرانسوی دارد. او حتی بارها در مصاحبه هایش به صراحت گفته است که در دوران تبعید در غرب مرد و دوباره زنده شد. بنابراین هیچ عجیب نیست که او اکنون اهداف و مشی هنریش را متناسب با جامعه غرب قرار داده باشد و روز به روز از معیارهای هنری جامعه ایران دورتر و به معیارهای جامعه غرب نزدیک تر شود.
انتخاب شخصی که می تواند دلایل متنوعی از جمله دستمزد و شهرت را هم شامل شود. مثل هر انتخاب حرفه ای دیگری در هر حرفه دیگر. حالا اما اگر مخاطبانی به آن جنبه های جدیدی الصاق می کنند مسئول تعبیر و توضیح آن تعابیر هم خودشان هستند.
باید توجه داشت که نگاه مخاطب فرانسوی با مخاطب ایرانی به این عکس متفاوت است. مخاطب فرانسوی عموما نگاهی هنری به این عکس دارد و کمتر ساختارشکنی برایش در این نوع تصاویر قابل تصور است. البته قابل فهم است که مخاطب عام ایرانی که از او خاطره «میم مثل مادر» را دارد و پای آن فیلم برای فراهانی گریسته است از دیدن فعالیت های جدید هنری او جا بخورود، کم توقعیش شود و حتی عصبانی شود و سعی کند هر جور هست در ذهنش این چرخش را تفسیر کند اما فراموش نکنید که فراهانی در فرانسه زندگی می کند و اکنون ملیت فرانسوی دارد. او حتی بارها در مصاحبه هایش به صراحت گفته است که در دوران تبعید در غرب مرد و دوباره زنده شد. بنابراین هیچ عجیب نیست که او اکنون اهداف و مشی هنریش را متناسب با جامعه غرب قرار داده باشد و روز به روز از معیارهای هنری جامعه ایران دورتر و به معیارهای جامعه غرب نزدیک تر شود.
نکته دوم درباره مقایسه برهنگی نجفی با عکس برهنه گلشیفته:
باز هم یک خلط موضوعی دیگر بین بستر اعتراض سیاسی با اثر هنری.
واقعیت این است که برهنگی نجفی به قول صریح خودش یک روش اعتراضی بود - از نظر من یک روش اشتباه که هیچ تناسبی با بستر فرهنگی جامعه ایران نداشت-.
روش اعتراضی نجفی مربوط به موضوعی در داخل ایران بود و بنابراین موقع نقدش ناگزیر باید دوباره ارزش های جامعه هدف – ایران- را لحاظ کرد. ارزش های حاکم بر جامعه ایران تناسبی با برهنگی ندارد و بنابراین کار نجفی یک روش ضعیف و بی اثر و بلکه حتی با تاثیرات منفی بود. اما عکس گلشیفته قبل ار هر چیز یک عکس هنری روی مجله ای هنری ست، متناسب با جامعه محل زندگی خودش، فرانسه.
الصالق تعابیر سیاسی و روشنفکری - هر چیزی غیر از هنر - به این عکس پیش از همه ناشی از تفاوت های ارزشی در دو جامعه ایران و فرانسه است که هنرمند مذکور از بخت بلند یا کوتاه خود بار هر دو ملیت را بر دوش می کشد.
و یک توصیه دوستانه در انتها:
اگر مشتاق دیدن عکس بودید بر خطوط زیبای اندام متوقف نمانید. آن اندام زیبا سری هم دارد با دو چشم غمگین زیبا .... به دیدنش می ارزد! J
باز هم یک خلط موضوعی دیگر بین بستر اعتراض سیاسی با اثر هنری.
واقعیت این است که برهنگی نجفی به قول صریح خودش یک روش اعتراضی بود - از نظر من یک روش اشتباه که هیچ تناسبی با بستر فرهنگی جامعه ایران نداشت-.
روش اعتراضی نجفی مربوط به موضوعی در داخل ایران بود و بنابراین موقع نقدش ناگزیر باید دوباره ارزش های جامعه هدف – ایران- را لحاظ کرد. ارزش های حاکم بر جامعه ایران تناسبی با برهنگی ندارد و بنابراین کار نجفی یک روش ضعیف و بی اثر و بلکه حتی با تاثیرات منفی بود. اما عکس گلشیفته قبل ار هر چیز یک عکس هنری روی مجله ای هنری ست، متناسب با جامعه محل زندگی خودش، فرانسه.
الصالق تعابیر سیاسی و روشنفکری - هر چیزی غیر از هنر - به این عکس پیش از همه ناشی از تفاوت های ارزشی در دو جامعه ایران و فرانسه است که هنرمند مذکور از بخت بلند یا کوتاه خود بار هر دو ملیت را بر دوش می کشد.
و یک توصیه دوستانه در انتها:
اگر مشتاق دیدن عکس بودید بر خطوط زیبای اندام متوقف نمانید. آن اندام زیبا سری هم دارد با دو چشم غمگین زیبا .... به دیدنش می ارزد! J
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر