جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ آذر ۱۴, جمعه

عشق ایرانی در چهار سکانس


اول خاک بود، خسته و دلمرده و تنها.
آب آمد . خاک شاد شد. زاینده شد.
در اوج شادی و سر سبزی، آتش فرود آمد. صاعقه وار. سبزی ِ آب

و خاک، خاکستر شد.

و در انتها، باد همه چیز رو به باد داد.
دوباره خاک ماند ... خسته و دلمرده و تنها!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر