وقتی ایران بودم با پدر و خواهر بزرگترم مدام بحث و جدل و گاه جنجال داشتم سر موضوع
فلسطین.
انتقاد من این بود که چرا باید ایران از کشوری که نه مرز مشترک باهش داره و نه حتی مذهب یا قومیت مشترکی حمایت کنه و اینطور برای مردم خودش هزینه ساز بشه.
راست و صداقتش دلایل پدر و خواهرم یادم نیست.
من عصبانی بودم.
حرفی نمی شنیدم.
فقط می خواستم حرف های خودم رو بگم.
آخرش هم همیشه ختم می شد به اتهام.
اونها به من می گفتن خام.
من به انها می گفتم غیر منطقی و یک دنده!
تنها چیزی که از اون همه بحث و جدل یادمه سه جمله است.
«اونها هم آدم هستند.
تنها هستند.
زیر دست و پا افتادن.»
گذشت.
من ایران رو ترک کردم.
با دلزدگی و عصبانیت.
تو فرانسه اولش همه چیز عالی و بی نقص به نظر می رسید.
بعدش اما یواش یواش احساس کردم یه چیزایی می لنگه .... در واقع خیلی چیزا!
هفته ای تو فرانسه نیست که با روضه ای در مورد هولوکاست تموم نشه.
تو کانال های تلویزیونی.
ظاهرا فیلم های مستند هستند.
اما سخت پرداخته شده با موسیقی و ادبیات.
جالب اینجاست که اولین اصلی که برای گفتگو، تحلیل و حتی مستند سازی به شما آموزش داده می شه، خنثی نگه داشتن نگاه و پرهیز از برانگیختن احساسات هست.
اما همچنان مستند های زیادی، ساخت شبکه های اینجا، می بینم که سخت آراسته به قدرت و نفوذ کلام و ادبیات احساسی هستند.
همراه با افسون موسیقی!
بعضی هاشون انگار سلول های مغزی آدم رو در لحظه دچار تخدیر می کنند.
نمی شه مقاومتی مقابلش کرد.
به خودت میای می بینی چشم هات پر شده از اشک.
باید بگذره .
احساسات از زیر بمباران کلمه ها و نت ها خارج بشه تا بتونی دوباره نگاهی کنی.
خنثی.
با ذهنی رها.
تا صدای پرسش های متعدد مغزت رو بشنوی.
تناقض های عقلی فارغ از برانگیختگی های احساسی.
تمرکز و حجم برنامه های رسانه ای بسیار زیاد فرانسه در مورد یهودی ها و اسرائیل من رو هم ناخودآگاه علاقمند به این موضوع کرد.
گرچه درست مثل وقتی که در ایران بودم حجم اغراق آمیز و تبلیغاتی این برنامه ها من رو دچار دلزدگی کرده بود.
این بار نه از فلسطین بلکه از اسرائیل.
روش شخصی من برای درمان حساسیت هام، نه پرهیز بلکه رویارویی با آنها ست.
بی وقفه مستند نگاه می کردم.
دوستان یهودی پیدا کردم.
دوستان فلسطینی.
مشاهده و تجربه شخصی من در گفتگو با دو دوست فلسطینی و یهودی ایرانی، شگفت انگیز بود.
هر دو کشوری به نام ایران رو بسیار دوست داشتند.
توصیف دوست فلسطینی از ایران، کشوری بود که صدای نوار غزه رو می شنوه.
و رابطه اش با فلسطین از روی ترس یا مصلحت نیست.
برای دوست یهودی اما از این فراتر بود.
ایران رو سرزمین مقدس توصیف می کرد.
و کوروش رو تنها فرد غیر یهودی که در کتب مقدس یهودیت ازش به عنوان یک قدیس یاد شده.
گرچه هر دو ایران رو تحسین می کردند اما در یک موضوع نظراتشون مثل شب و روز با هم تضاد داشت.
سیاست های روز ایران درباره اسرائیل و فلسطین.
من با دوست یهودی، نقاط اشتراک ظاهری بسیار بیشتری داشتم.
اولینش زبان.
ما با هم فارسی حرف می زنیم.
پدر و مادرش ساکن مناطق مرکزی اصفهان بودند.
آلبوم عکس هاش رو که نگاه می کردم ، یک خانواده اصیل ایرانی می دیدم.
در خانه ای با سبک معماری سنتی.
تزئینات سنتی ایرانی.
قالی ، پشتی، سماور، هفت سین و حتی حافظ!
به گفته او :
سابقه تاریخی ساکنان یهودی ایران به هزاران سال پیش بر می گرده.
بنابراین اونها جزو اصیل ترین ساکنان ایران هستند.
هزاران سال پیش وقتی یهودیان زیر فشار و ستم بودند.
وقتی همه اونها رو از سرزمینشون راندن،
تنها ایران درهاش رو به روشون باز کرده و مورد حمایت کوروش قرار گرفتن.
می دونین،
وقتی این حرف ها رو می زد یهو چیزی در مغز من منفجر شد.
تاریخ مهاجرت اقوام به ایران.
به عنوان یک مامن.
کشوری که به گواه تاریخ درهاش در برحه های مختلف تاریخی به روی رانده شده ها باز بوده.
نه فقط قوم یهود بلکه
ارامنه زیر فشار عثمانی،
افغان ها زیر فشار طالبان،
کردهای عراق
وقتی صدام می کشتشون و ترکیه با شلاق و گلوله از مرزهای خودش دورشون می کرد.
اون هم وقتی که خود ایران زیر فشار تحریم های بین المللی بود.
خوب چرا حالا این فرهنگ تاریخی در حمایت از رانده شده و ستمدیده در مورد فلسطینی ها باید عجیب و غیر منطقی به نظر برسه!
همون رابطه ای که هزاران سال پیش بین ایران و یهودی ها بوده حالا بین ایران و ساکنین نوار غزه است.
گمان من اینه که رابطه ایران با فلسطین یک رابطه معنوی ست.
ریشه گرفته از فرهنگی تاریخی.
رابطه ای که نمی شه مثلا مثل رابطه فرانسه با اسرائیل بر اساس مصالح و منافع صرف مادی توضیحش داد و به آسونی تغییرش داد یا با حرف های مصلحت جویانه تحقیرش کرد.
دوباره یاد سرود های ملی افتادم.
سرودهایی که شاید از نظر موسیقیایی چندان جذاب نباشن اما می شه عصاره و هسته رویکرد هر فرهنگ رو درش مشاهده کرد.
تکرار واژه «خون» و «خونخواهی» در سرود ملی فرانسه.
تکرار واژه «برتری بر عالم» در سرود ملی آلمان.
تکرار واژه «انفجار» و «جنگ » در سرود ملی آمریکا.
و
تکرار واژه «مهر» در سرودهای ملی ایران.
********************
لینک متن سرودهای ملی:
http://sabasaad7.blogspot.fr/2015/01/blog-post_18.html
انتقاد من این بود که چرا باید ایران از کشوری که نه مرز مشترک باهش داره و نه حتی مذهب یا قومیت مشترکی حمایت کنه و اینطور برای مردم خودش هزینه ساز بشه.
راست و صداقتش دلایل پدر و خواهرم یادم نیست.
من عصبانی بودم.
حرفی نمی شنیدم.
فقط می خواستم حرف های خودم رو بگم.
آخرش هم همیشه ختم می شد به اتهام.
اونها به من می گفتن خام.
من به انها می گفتم غیر منطقی و یک دنده!
تنها چیزی که از اون همه بحث و جدل یادمه سه جمله است.
«اونها هم آدم هستند.
تنها هستند.
زیر دست و پا افتادن.»
گذشت.
من ایران رو ترک کردم.
با دلزدگی و عصبانیت.
تو فرانسه اولش همه چیز عالی و بی نقص به نظر می رسید.
بعدش اما یواش یواش احساس کردم یه چیزایی می لنگه .... در واقع خیلی چیزا!
هفته ای تو فرانسه نیست که با روضه ای در مورد هولوکاست تموم نشه.
تو کانال های تلویزیونی.
ظاهرا فیلم های مستند هستند.
اما سخت پرداخته شده با موسیقی و ادبیات.
جالب اینجاست که اولین اصلی که برای گفتگو، تحلیل و حتی مستند سازی به شما آموزش داده می شه، خنثی نگه داشتن نگاه و پرهیز از برانگیختن احساسات هست.
اما همچنان مستند های زیادی، ساخت شبکه های اینجا، می بینم که سخت آراسته به قدرت و نفوذ کلام و ادبیات احساسی هستند.
همراه با افسون موسیقی!
بعضی هاشون انگار سلول های مغزی آدم رو در لحظه دچار تخدیر می کنند.
نمی شه مقاومتی مقابلش کرد.
به خودت میای می بینی چشم هات پر شده از اشک.
باید بگذره .
احساسات از زیر بمباران کلمه ها و نت ها خارج بشه تا بتونی دوباره نگاهی کنی.
خنثی.
با ذهنی رها.
تا صدای پرسش های متعدد مغزت رو بشنوی.
تناقض های عقلی فارغ از برانگیختگی های احساسی.
تمرکز و حجم برنامه های رسانه ای بسیار زیاد فرانسه در مورد یهودی ها و اسرائیل من رو هم ناخودآگاه علاقمند به این موضوع کرد.
گرچه درست مثل وقتی که در ایران بودم حجم اغراق آمیز و تبلیغاتی این برنامه ها من رو دچار دلزدگی کرده بود.
این بار نه از فلسطین بلکه از اسرائیل.
روش شخصی من برای درمان حساسیت هام، نه پرهیز بلکه رویارویی با آنها ست.
بی وقفه مستند نگاه می کردم.
دوستان یهودی پیدا کردم.
دوستان فلسطینی.
مشاهده و تجربه شخصی من در گفتگو با دو دوست فلسطینی و یهودی ایرانی، شگفت انگیز بود.
هر دو کشوری به نام ایران رو بسیار دوست داشتند.
توصیف دوست فلسطینی از ایران، کشوری بود که صدای نوار غزه رو می شنوه.
و رابطه اش با فلسطین از روی ترس یا مصلحت نیست.
برای دوست یهودی اما از این فراتر بود.
ایران رو سرزمین مقدس توصیف می کرد.
و کوروش رو تنها فرد غیر یهودی که در کتب مقدس یهودیت ازش به عنوان یک قدیس یاد شده.
گرچه هر دو ایران رو تحسین می کردند اما در یک موضوع نظراتشون مثل شب و روز با هم تضاد داشت.
سیاست های روز ایران درباره اسرائیل و فلسطین.
من با دوست یهودی، نقاط اشتراک ظاهری بسیار بیشتری داشتم.
اولینش زبان.
ما با هم فارسی حرف می زنیم.
پدر و مادرش ساکن مناطق مرکزی اصفهان بودند.
آلبوم عکس هاش رو که نگاه می کردم ، یک خانواده اصیل ایرانی می دیدم.
در خانه ای با سبک معماری سنتی.
تزئینات سنتی ایرانی.
قالی ، پشتی، سماور، هفت سین و حتی حافظ!
به گفته او :
سابقه تاریخی ساکنان یهودی ایران به هزاران سال پیش بر می گرده.
بنابراین اونها جزو اصیل ترین ساکنان ایران هستند.
هزاران سال پیش وقتی یهودیان زیر فشار و ستم بودند.
وقتی همه اونها رو از سرزمینشون راندن،
تنها ایران درهاش رو به روشون باز کرده و مورد حمایت کوروش قرار گرفتن.
می دونین،
وقتی این حرف ها رو می زد یهو چیزی در مغز من منفجر شد.
تاریخ مهاجرت اقوام به ایران.
به عنوان یک مامن.
کشوری که به گواه تاریخ درهاش در برحه های مختلف تاریخی به روی رانده شده ها باز بوده.
نه فقط قوم یهود بلکه
ارامنه زیر فشار عثمانی،
افغان ها زیر فشار طالبان،
کردهای عراق
وقتی صدام می کشتشون و ترکیه با شلاق و گلوله از مرزهای خودش دورشون می کرد.
اون هم وقتی که خود ایران زیر فشار تحریم های بین المللی بود.
خوب چرا حالا این فرهنگ تاریخی در حمایت از رانده شده و ستمدیده در مورد فلسطینی ها باید عجیب و غیر منطقی به نظر برسه!
همون رابطه ای که هزاران سال پیش بین ایران و یهودی ها بوده حالا بین ایران و ساکنین نوار غزه است.
گمان من اینه که رابطه ایران با فلسطین یک رابطه معنوی ست.
ریشه گرفته از فرهنگی تاریخی.
رابطه ای که نمی شه مثلا مثل رابطه فرانسه با اسرائیل بر اساس مصالح و منافع صرف مادی توضیحش داد و به آسونی تغییرش داد یا با حرف های مصلحت جویانه تحقیرش کرد.
دوباره یاد سرود های ملی افتادم.
سرودهایی که شاید از نظر موسیقیایی چندان جذاب نباشن اما می شه عصاره و هسته رویکرد هر فرهنگ رو درش مشاهده کرد.
تکرار واژه «خون» و «خونخواهی» در سرود ملی فرانسه.
تکرار واژه «برتری بر عالم» در سرود ملی آلمان.
تکرار واژه «انفجار» و «جنگ » در سرود ملی آمریکا.
و
تکرار واژه «مهر» در سرودهای ملی ایران.
********************
لینک متن سرودهای ملی:
http://sabasaad7.blogspot.fr/2015/01/blog-post_18.html
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر