آخرش همین اول:
هر آنچه که غیر منطقی به نظر می رسد، دلیلی منطقی دارد!
مثال:
ظهور نازی ها در دل اروپا و شعله ور کردن احساسات نژاد پرستانه گرچه گرایشی بود غیر انسانی که خسارات زیادی به بار آورد اما نژادپرستی یک علت نیست، خود یک پیامد است.
پیامدی از بسیاری عوامل.
مهمترینش اقتصاد.
و پیدا کردن سری که بتوان کاسه کوزه ها را جلو چشم عوام به سرش شکست.
با این همه پیدا کردن چنین سری خود بی علت نیست.
سری انتخاب می شود که سری تو سرها ندارد اما سرو سر هایی دارد.
و این «سرو سرها» فارغ از حق و ناحق خود بخشی از عامل است.
عاملی که در نمایش های عامه پسند ِ مظلوم سازی محو و پنهان می ماند.
دوست دارم تکرار کنم.
نژاد پرستی یک علت نیست خود یک معلول است.
معلولی دو سویه.
بخشی از عامل ظلم در خود مظلوم است.
تا شجاعت آن را نداشته باشیم که مظلوم را هم مورد پرسش و کنکاش قرار دهیم از چیزی بیشتر از روضه یا شو نمی توان فرا رفت.
مشکل اینجاست که در روضه های وطنی و شوهای خارجی ، علت های مربوط به سوی ظالم همیشه پر رنگ تر می شود.
نگاه احساسی می شود.
نقش مظلوم پنهان می ماند.
و اینچنین است که داستان شانس تکرار پیدا می کند.
با فرم های تازه.
با مثالی واضح کنم:
تا رفتار، سبک زندگی و نقش جامعه یهودی ساکن اروپا در رغم خوردن آتش نژاد پرستی و ظهور نازی ها مورد کنکاش قرار نگیرد، پرونده تحلیل نازیسم و نژاد پرستی در آن برحه ناتمام باقی مانده است.
هر آنچه که غیر منطقی به نظر می رسد، دلیلی منطقی دارد!
مثال:
ظهور نازی ها در دل اروپا و شعله ور کردن احساسات نژاد پرستانه گرچه گرایشی بود غیر انسانی که خسارات زیادی به بار آورد اما نژادپرستی یک علت نیست، خود یک پیامد است.
پیامدی از بسیاری عوامل.
مهمترینش اقتصاد.
و پیدا کردن سری که بتوان کاسه کوزه ها را جلو چشم عوام به سرش شکست.
با این همه پیدا کردن چنین سری خود بی علت نیست.
سری انتخاب می شود که سری تو سرها ندارد اما سرو سر هایی دارد.
و این «سرو سرها» فارغ از حق و ناحق خود بخشی از عامل است.
عاملی که در نمایش های عامه پسند ِ مظلوم سازی محو و پنهان می ماند.
دوست دارم تکرار کنم.
نژاد پرستی یک علت نیست خود یک معلول است.
معلولی دو سویه.
بخشی از عامل ظلم در خود مظلوم است.
تا شجاعت آن را نداشته باشیم که مظلوم را هم مورد پرسش و کنکاش قرار دهیم از چیزی بیشتر از روضه یا شو نمی توان فرا رفت.
مشکل اینجاست که در روضه های وطنی و شوهای خارجی ، علت های مربوط به سوی ظالم همیشه پر رنگ تر می شود.
نگاه احساسی می شود.
نقش مظلوم پنهان می ماند.
و اینچنین است که داستان شانس تکرار پیدا می کند.
با فرم های تازه.
با مثالی واضح کنم:
تا رفتار، سبک زندگی و نقش جامعه یهودی ساکن اروپا در رغم خوردن آتش نژاد پرستی و ظهور نازی ها مورد کنکاش قرار نگیرد، پرونده تحلیل نازیسم و نژاد پرستی در آن برحه ناتمام باقی مانده است.
نژادپرستی در ذات خودش نه تنها که معلول و دو سویه که برآیندی از یک سیستم چند متغیره و چند وجهی پیچیده ای است که نمی توان با تفکر مکانیکی یهودی - نازی بر آن غلبه کرد. (یا حداقل من توانایی علمی و تخصصی اش را در خود سراغ ندارم.)
پاسخحذفبرای مثال بررسی ظهور فاشیسم در ایتالیا نشان میدهد، این جنبش از سوی شخصی که خود زمانی یکی از پرشورترین نویسندگان اندیشه های کمونیستی ایتالیا و شاید از منتقدین شدید خشونت بورژوازی بر پرولتاریا بوده است، راه اندازی شده و در اندک مدتی خشن ترین نماد نژادپرستی نام گرفت.
در واقع در بررسی هر نظریه پیشرو سیاسی که میلیون ها نفر را به دنبال خودش می کشاند، تخصیص تنها یک عامل یا علت، اندکی ساده انگارانه و سطحی است.
در رابطه با نحوه قضاوت های ما، بیشتر بخوانید:
http://www.shabanali.com/ms/?p=5336
با تشکر از شما
سلام
حذفقبل از هر چیز عذر می خوام که اینقدر دیر پاسخ می دم.
مرسی برای نظر و نکته ای که بیان کردین.
و همچنین برای لینک :)