برزیلیه.
برنزه.
دوست پسرش فرانسوی.
چهارساله دارن باهم زندگی می کنن.
هیچ شباهت شخصیتی باهم ندارن جز در یک چیز، ساده و طبیعی هستن. هردو.
به دور از تظاهر.
گمونم همین یک نقطه مشترکه که تونسته این دوتا آدم رو کنار هم نگه داره.
دختر علاقه های هنری و فرهنگیش رو با دوستانش دنبال می کنه.
پسر کار ساده کارگری می کنه.
تفریحش خلاصه می شه در شب نشینی های آخر هفته تو بارها.
دختر همراهیش می کنه.
آخر هفته ها اغلب با هم مست و پاتیل بر می گردن خونه.
اما پیداست که این برای دختر کافی نیست.
از بارها خاطرات بدی داره.
یه بار ازم پرسید:
صبا، فکر می کنی اگه بگم من ایرانی هستم کسی باور می کنه؟
گفتم: آره . شبیه ایرانی ها هستی. چطور مگه؟
گفت: وقتی می گم برزیلی هستم رفتار مردها زننده می شه.
یه کلیشه ذهنی دارن که انگار همه ی زن های برزیلی فاحشه هستن.
شروع می کنن به تعریف کردن از سایز باسن و سینه ی زن های برزیلی.
این منو ناراحت می کنه .
حتی چند بار هم بهم دست زدن.
برام قابل فهم بود که برای دختری با حساسیت های هنری و فرهنگی ای مثل او چقدر این چیزها می تونه آزار دهنده باشه.
حالا خیلی جاها خودش رو ایرانی معرفی می کنه.
نمی دونم آیا این تونسته از تجربه های بدش کم کنه یا نه.
به هرحال این یه معرفی کوتاه بود برای نقل چندتا از مشاهداتش.
مشاهدات و تجربه هاش همیشه برام جالب و شنیدنی بودن.
با یه نکته بینی و حساسیت اجتماعی همراهه که نمی تونه با جمع های دوست پسرش در میون بذاره.
تو اون جمع ها برای کسی این حرف ها جالب نیست.
جذاب ترین موضوع، مقایسه شراب اسپانیایی با شراب فرانسویه.
یا اینکه تعطیلات قبلی کجا بودن و تعطیلات بعدی کجا برن.
تو مشقت ِ روزمرگی و مسئله ی تموم نشدنی ِ جور کردن مخارج با درآمد، خیلی فرصت دیدن همدیگه رو نداریم اما همون کم هایی که پیش میاد همیشه عالی و فراموش نشدنیه.
چند روز پیش باهم شام خوردیم چندتا مشاهده تعریف کرد که برام جالب بود. تصویری می ده از این جامعه و مسائلی که باهش درگیره.
دوتاش رو تعریف می کنم.
شاید برای شما هم جالب باشه.
اولی:
می گفت یه روز تو خونه از پنجره صدای سروصدا شنیدم.
بیرون نگاه کردم دیدم دو مرد وسط خیابون افتادن به جون هم.
ظاهرا سر رانندگی باهم بحثشون شده بوده و بحث به کتک کاری کشیده.
یکی از مردها سفید و بلوند بوده و یکی دیگه برنزه، با آرایش مویی که بیشتر بین مردهای جوان شمال آفریقا رایجه.
می گفت چیزی که برام تکان دهنده بود کتک کاریشون نبود بلکه صحنه بعدی بود.
دو تا مرد رهگذر که اصلن شاهد واقعه نبودن وارد معرکه شدن.
در همراهی و کمک به مرد برنزه.
سه تایی زدن سفید بلوند رو حسابی مشت و مال دادن و رفتن.
می گفت من هیچ توضیحی براش پیدا نکردم جز وجود یه خصومت قومی، رنگی.
باهش موافقم.
لازم نیست خیلی اینجا باشید تا متوجه بشید این واقعیت در این جامعه هنوز وجود داره.
خصومت!
خصومت قومی و رنگی.
با دو رفتار متفاوت.
شمال آفریقاها با رفتاری پرخاشگرانه، فیزیکی و آشکار.
فرانسوی ها با رفتاری که شاید ظاهرش پرخاشگرانه نباشه اما آسیبش عمیق تر و طولانی تره.
دومی:
می گفت متوجه شدم وقتی با دوست پسرم می رم بیرون بیشتر در معرض متلک و مزاحمت هستم.
خیلی زود فهمیدم که این نه من بلکه آلن هست که هدف این مزاحمت هاست. از من به عنوان سوژه استفاده می شه برای اذیت کردن او.
پرسیدم چه جور مزاحمت هایی؟
گفت: مثلا چندتا مرد با هم دیگه میان کنار میزمون تو بار وامیستن و شروع می کنن به بلند بلند حرف زدن در مورد من که چقدر مثلا خوشگل هستم و سکسی هستم و اینا.
می گفت این چیزا آلن رو خیلی عصبی می کنه اما خوب خودت دیدی که فرانسوی ها چه جورین . اهل دعوا نیستن.
میاد بیرون می ره برای حزب راست های افراطی تبلیغ می کنه.
از ده تا جمله هم که می گه نه تاش فحش و تحقیر های نژادیه.
این مشاهدات ساده ، روزمره و رایجی در اینجاست.
واقعیت اینه که هرکس وارد این کشور بشه بعد از مدت کوتاهی متوجه این تنش در بین اقشار جامعه می شه.
به طور ویژه بین اقلیت شمال آفریقا با فرانسوی های بومی.
عجیب نیست که مدام روی در و دیوار برای انسجام جامعه تبلیغ می شه.
خوب چون این انسجام وجود نداره.
راستش شخصا فکر می کنم اولین ، مهمترین و واقعی ترین گام برای تلطیف ِ این تنش نه در تبلیغ انسجام روی در و دیوار شهرها بلکه در انجام همون کاریه که سال ها ست از دولت های فرانسه انتظار می ره ولی همچنان ازش سر باز می زنن:
عذرخواهی ِ رسمی فرانسه از الجزایر برای آنچه در آنجا انجام داده.
نمی شه یک طرف چشم هاش رو روی گذشته ببنده و بگه کار ما نبود، کار گذشتگان ما بود و بعد انتظار داشته باشه بقیه هم همین کار رو بکنن.
اصل میراث از پدر به فرزند روی دیگه ای هم داره،
جبران مافات عمل پدران که به دوش فرزندان است.
فرزندانی که میراث ِ ثروت رو با کمال میل از پدران گرفتن، به طریق اولی مافات عمل پدران رو هم باید تقبل کنند.
برنزه.
دوست پسرش فرانسوی.
چهارساله دارن باهم زندگی می کنن.
هیچ شباهت شخصیتی باهم ندارن جز در یک چیز، ساده و طبیعی هستن. هردو.
به دور از تظاهر.
گمونم همین یک نقطه مشترکه که تونسته این دوتا آدم رو کنار هم نگه داره.
دختر علاقه های هنری و فرهنگیش رو با دوستانش دنبال می کنه.
پسر کار ساده کارگری می کنه.
تفریحش خلاصه می شه در شب نشینی های آخر هفته تو بارها.
دختر همراهیش می کنه.
آخر هفته ها اغلب با هم مست و پاتیل بر می گردن خونه.
اما پیداست که این برای دختر کافی نیست.
از بارها خاطرات بدی داره.
یه بار ازم پرسید:
صبا، فکر می کنی اگه بگم من ایرانی هستم کسی باور می کنه؟
گفتم: آره . شبیه ایرانی ها هستی. چطور مگه؟
گفت: وقتی می گم برزیلی هستم رفتار مردها زننده می شه.
یه کلیشه ذهنی دارن که انگار همه ی زن های برزیلی فاحشه هستن.
شروع می کنن به تعریف کردن از سایز باسن و سینه ی زن های برزیلی.
این منو ناراحت می کنه .
حتی چند بار هم بهم دست زدن.
برام قابل فهم بود که برای دختری با حساسیت های هنری و فرهنگی ای مثل او چقدر این چیزها می تونه آزار دهنده باشه.
حالا خیلی جاها خودش رو ایرانی معرفی می کنه.
نمی دونم آیا این تونسته از تجربه های بدش کم کنه یا نه.
به هرحال این یه معرفی کوتاه بود برای نقل چندتا از مشاهداتش.
مشاهدات و تجربه هاش همیشه برام جالب و شنیدنی بودن.
با یه نکته بینی و حساسیت اجتماعی همراهه که نمی تونه با جمع های دوست پسرش در میون بذاره.
تو اون جمع ها برای کسی این حرف ها جالب نیست.
جذاب ترین موضوع، مقایسه شراب اسپانیایی با شراب فرانسویه.
یا اینکه تعطیلات قبلی کجا بودن و تعطیلات بعدی کجا برن.
تو مشقت ِ روزمرگی و مسئله ی تموم نشدنی ِ جور کردن مخارج با درآمد، خیلی فرصت دیدن همدیگه رو نداریم اما همون کم هایی که پیش میاد همیشه عالی و فراموش نشدنیه.
چند روز پیش باهم شام خوردیم چندتا مشاهده تعریف کرد که برام جالب بود. تصویری می ده از این جامعه و مسائلی که باهش درگیره.
دوتاش رو تعریف می کنم.
شاید برای شما هم جالب باشه.
اولی:
می گفت یه روز تو خونه از پنجره صدای سروصدا شنیدم.
بیرون نگاه کردم دیدم دو مرد وسط خیابون افتادن به جون هم.
ظاهرا سر رانندگی باهم بحثشون شده بوده و بحث به کتک کاری کشیده.
یکی از مردها سفید و بلوند بوده و یکی دیگه برنزه، با آرایش مویی که بیشتر بین مردهای جوان شمال آفریقا رایجه.
می گفت چیزی که برام تکان دهنده بود کتک کاریشون نبود بلکه صحنه بعدی بود.
دو تا مرد رهگذر که اصلن شاهد واقعه نبودن وارد معرکه شدن.
در همراهی و کمک به مرد برنزه.
سه تایی زدن سفید بلوند رو حسابی مشت و مال دادن و رفتن.
می گفت من هیچ توضیحی براش پیدا نکردم جز وجود یه خصومت قومی، رنگی.
باهش موافقم.
لازم نیست خیلی اینجا باشید تا متوجه بشید این واقعیت در این جامعه هنوز وجود داره.
خصومت!
خصومت قومی و رنگی.
با دو رفتار متفاوت.
شمال آفریقاها با رفتاری پرخاشگرانه، فیزیکی و آشکار.
فرانسوی ها با رفتاری که شاید ظاهرش پرخاشگرانه نباشه اما آسیبش عمیق تر و طولانی تره.
دومی:
می گفت متوجه شدم وقتی با دوست پسرم می رم بیرون بیشتر در معرض متلک و مزاحمت هستم.
خیلی زود فهمیدم که این نه من بلکه آلن هست که هدف این مزاحمت هاست. از من به عنوان سوژه استفاده می شه برای اذیت کردن او.
پرسیدم چه جور مزاحمت هایی؟
گفت: مثلا چندتا مرد با هم دیگه میان کنار میزمون تو بار وامیستن و شروع می کنن به بلند بلند حرف زدن در مورد من که چقدر مثلا خوشگل هستم و سکسی هستم و اینا.
می گفت این چیزا آلن رو خیلی عصبی می کنه اما خوب خودت دیدی که فرانسوی ها چه جورین . اهل دعوا نیستن.
میاد بیرون می ره برای حزب راست های افراطی تبلیغ می کنه.
از ده تا جمله هم که می گه نه تاش فحش و تحقیر های نژادیه.
این مشاهدات ساده ، روزمره و رایجی در اینجاست.
واقعیت اینه که هرکس وارد این کشور بشه بعد از مدت کوتاهی متوجه این تنش در بین اقشار جامعه می شه.
به طور ویژه بین اقلیت شمال آفریقا با فرانسوی های بومی.
عجیب نیست که مدام روی در و دیوار برای انسجام جامعه تبلیغ می شه.
خوب چون این انسجام وجود نداره.
راستش شخصا فکر می کنم اولین ، مهمترین و واقعی ترین گام برای تلطیف ِ این تنش نه در تبلیغ انسجام روی در و دیوار شهرها بلکه در انجام همون کاریه که سال ها ست از دولت های فرانسه انتظار می ره ولی همچنان ازش سر باز می زنن:
عذرخواهی ِ رسمی فرانسه از الجزایر برای آنچه در آنجا انجام داده.
نمی شه یک طرف چشم هاش رو روی گذشته ببنده و بگه کار ما نبود، کار گذشتگان ما بود و بعد انتظار داشته باشه بقیه هم همین کار رو بکنن.
اصل میراث از پدر به فرزند روی دیگه ای هم داره،
جبران مافات عمل پدران که به دوش فرزندان است.
فرزندانی که میراث ِ ثروت رو با کمال میل از پدران گرفتن، به طریق اولی مافات عمل پدران رو هم باید تقبل کنند.
یک پست خیلی خوب. روون و خوندنی :) مرسی.
پاسخحذفخوشالم ... ممنون :)
حذف