جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ مهر ۴, شنبه

جمشید آریا

صبح بین خواب و بیداری ، در اون لحظات جادویی ِ گذر از بیهوشی به هوشیاری، تو یه فضای تاریک و سحرانگیز بودم.
مقابل اون پرده بزرگ و سفید و دوست داشتنی که آدم رو از زمین و زمان می کنه و می بره به دل ِ دنیاهای ِ دیگران
.
سینما ... سالن سینما.
هیچ فیلمی بر پرده نبود.
فقط یه فضا بود.
فضای افسونگر سالن سینما.
و من به یاد آوردم که چقدر این فضا رو دوست دارم.
بهش احتیاج دارم.
مثل یه مخدر که باید حداقل ماهی یکبار بهم تزریق بشه.
حتی اگه فیلمی که بر پرده است رو دوست نداشته باشم، سالن سینما رو دوست دارم.
باید درش قرار بگیرم.
در تاریکی  مقابل اون پرده سفید که هیچ فیلمی روش نبود جمشید آریا از راه رسید.
نه در یک فیلم،
نه در یک نقش،
بلکه با یک فضا ... یه فضای مفهومی به نام جمشید آریا!
توصیفش سخته.
جمشید آریا، سالن سینما بود و سالن سینما ، جمشید آریا بود.
درهم تنیده، همزاد هم ... یک مفهوم واحد!
جمشید آریا خود ِ خود ِ سینما بود.
اون کلوزاپ های بالیوودی از اندام ورزیده اش تو فیلم ِ تقریبا آشغال اما سرگرم کننده افعی تا کلوزاپ های چشمگیر ِ چشم هاش تو فیلم مادر.
اون صدای پر هیبت و سینمایی اش تو همه ی فیلم ها.
اون چهره ی چشمگیر مردانه اش که انگار قابلیتی تمام نشدنی برای نقش پذیری در هر نقشی رو داره. 
از بزن بهادری های آرتیستی تو انبوه فیلم های گیشه ای تا انعطاف های فراموش نشدنی در نقش هایی متفاوت.
نقش هایی که بیش از فیزیک و اندام نیاز داشتند و او داشت!
پرده آخر، مادر، هیوا و ... 
جمشید آریا، 
در سینما نقش می گیره و به سینما نقش می ده.
او این قابلیت رو داشته که سیمرغ بهترین نقش رو بگیره و توامان تمشک بدترین نقش
.
چهره ی خاص،
نگاه ِ خاص،
صدا ی خاص،
و سینما که با همین خاص ها، خاص شده.
جمشید آریا،
خود ِ خود سینماست!
**************************
برای انتخاب عکس دچار مشکل شدم.
اینقدر که عکس های جذاب و آرتیستی داره.
اما نهایتا از حس آرتیست دوستی خودم گذشتم و این عکس ازش رو گذاشتم.
جمشید آریا پیر شده.
لابد دیگه خیلی هم نمی تونه فیلم بازی کنه.
خدا کنه این مرد بزرگ سینمای ایران در این روزهای سالخوردگی به مشقت روزی دچار نباشه.
سازو کار بیمه بازنشستگی برای هنرمندان، آنان که لحظه های ما رو ساختن، ضروریست با مقیاسی ملی.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر