یه امام جمعه ای مشد داره اسمش علم الهدی ست.
راست و صداقتش تو کله ی من اسمش علم الضلا ست بس که قلدر و هارت و پورتیه.
این جناب علم الضلا هر وقت چیزی تو مشد به مذاقش خوش نمیاد، ناموس و عصمت و عفت ِ حضرت زهرا رو پیش می کشه و هارت و پورت راه می اندازه که آی چی نشستین که عفت و عصمت و ناموس ِ حضرت زهرا رو به باد دادن.
مثلا هر وقت تو مشد می خواست یه کنسرت برپا بشه، حاجی با علم ِ عفت و عصمت ِ حضرت زهرا از راه می رسید و شر به پا می کرد و خلاصه در کنسرت رو تخته می کرد.
یه عده زیادی که خوب نوچه موچه هاش بودن که پشت علمش راه می افتادن ولی خدا شاهده یه عده هم از همین مردم ِ معمولی کوچه خیابون بودن که هارت و پورت های حاجی روشون کار می کرد .
آدم های خوبی بودن ولی با اون هارت و پورتی که علم الضلا پشت تریبون راه می انداخت یهو تو دلشون آشوب به پا می شد که نکنه راستی راستی دارن کوتاهی می کنن و به ناموس دختر پیغمبر بی غیرت شدن.
زیاد نیستن ولی خوب هستن.
وقتی هم حساس می شن هر یه دونه شون جای صدتا آدم صداشون بلند می شه.
آدمیزاده دیگه حس داره. احساس داره. گاهی غلیان می کنه.
می دونین،
مسئله این نیست که اونها آدم های نافرم و زورگویی هستن مسئله اینه که همه آدم ها یه جای خیلی حساس دارن.
حاجی علم اضلا هم اونجای ِ حساس ِ قشر ِ دیندار مشد رو خوب پیدا کرده .
هی دست می ذاره هم اونجاشون.
اونجاهای حساس آدم هم، خودتون می دونین دیگه، وقتی دست بخوره بهش مخ تعطیل می شه.
یعنی به قول مشدیا چنان آشوبی تو دل آدم به پا می شه که دیگه مخ از کار می افته و تن می ده به هر هارت و پورتی.
حالا اینا رو واس چی گفتم؟
می دونین،
وقتی حرف از حس و احساس و حماسه و غیرت و اینا می شه، اکثرمون اولین گروهی رو که متهم می کنیم به عقل گریزی و احساس محور بودن، مذهب و مردم مذهبی هستن.
ولی این کاملا بی انصافیه.
اینقدری که من در میان توده ی ِ مد ِ روز ِ ستایندگان و شیفتگان ِ عقلانیت و روشنگری، بی خردی و احساس محوری دیدم در میان مذهبی ها و مردم مذهبی ندیدم.
یعنی صد رحمت به مردم مذهبی .
حداقل اینقدر صداقت دارن که از ایمان و باور حرف می زنن نه از استدلال و منطق.
حداقل عملکردشون با ادعاشون در تناقض نیست.
تو بیا به من بگو اینایی رو که بعد از دو روز اقامت در آلمان و فرانسه و آمریکا یهو شور ِ عقلانیت و روشنگری و آزادی می گیرشون و چماق بر می دارن می زنن به سر خودشون چه کنیم؟
یعنی خدا شاهده مواردی دیدم که طرف رفته اسم ایرانی خودش رو از پاسپورتش حذف کرده که یه وقت در آینده ریشه های حقارتش معلوم نشه.
دیدم پدری فلسفه خوان رو که موقع تولد فرزندش با صدای بلند و با غرور اعلام کرده که این بچه گور به گورش کنن ژن ِ معیوب و عقب افتاده ایرانی داره . تنها کاری که من می تونم براش بکنم اینه که از خفت و خواری زبان فارسی دور نگش دارم و اسبابی رو فراهم کنم که فقط زبان های عقلانی رو یاد بگیره.
فرانسه، آلمانی ، انگلیسی.
توی فیس بوک و شبکه های اجتماعی هم که قربونش بشم این لشکر ِ پر شور ِ از خود بیزارهای ِ عاشق و شیفته ی اروپا و آمریکا کم نیستن.
خدا نکنه یه چیزی بگی که یه وقت اینا به ناموس ِ حضرت ِ آلمان شون، یا فرانسه شون یا آمریکاشون بربخوره.
صد رحمت به شور حسینی که حداقل تناسبی با ذات ِ ایمانی ِ خودش داره. تو بگو با این شورهای شارلی و روشنگری که در تضاد ماهوی با عقلانیته چه کنیم؟
صد رحمت به علم الضلا و اون لشکر بسیجی هاش.
علم الضلا اگه آبروی فاطمه زهرا رو مصادره کرده ، حداقل آبروی عقلانیت و روشنگری و آزاداندیشی رو مصادره نکرده.
هارت و پورت هاش یه تناسبی با رویکردهای عقل گریزش داره.
این لشکریان ِ پرشور ِ حضرت آلمان و حضرت فرانسه و عالیجناب آمریکا پدیده ای هستند شگفت در خود پست بینی ، تناقض گویی و مضحکه سازی خودشون.
البته وجودشون عجیب نیست و بلکه بسیار هشدار دهنده است.
هشدار دهنده با این پرسش:
احساس خفقان، واقعی یا تصوری، در داخل به کجا باید رسیده باشه که کسانی با دو روز اقامت در خارج از ایران به چنین مقیاسی از خودبیزاری، دیگرشیفتگی و تناقض گویی رسیده باشند؟
پ-ن :
احساس خفقان می تونه برآیندی از خفقان واقعی و خیالی باشه.
هر دو هشدار دهنده هستند.
نقش رسانه های خارج از ایران با آن گزارش های «ترین» شان را نباید در ساخت و تزریق ِ احساس خفقان دست کم گرفت.
راست و صداقتش تو کله ی من اسمش علم الضلا ست بس که قلدر و هارت و پورتیه.
این جناب علم الضلا هر وقت چیزی تو مشد به مذاقش خوش نمیاد، ناموس و عصمت و عفت ِ حضرت زهرا رو پیش می کشه و هارت و پورت راه می اندازه که آی چی نشستین که عفت و عصمت و ناموس ِ حضرت زهرا رو به باد دادن.
مثلا هر وقت تو مشد می خواست یه کنسرت برپا بشه، حاجی با علم ِ عفت و عصمت ِ حضرت زهرا از راه می رسید و شر به پا می کرد و خلاصه در کنسرت رو تخته می کرد.
یه عده زیادی که خوب نوچه موچه هاش بودن که پشت علمش راه می افتادن ولی خدا شاهده یه عده هم از همین مردم ِ معمولی کوچه خیابون بودن که هارت و پورت های حاجی روشون کار می کرد .
آدم های خوبی بودن ولی با اون هارت و پورتی که علم الضلا پشت تریبون راه می انداخت یهو تو دلشون آشوب به پا می شد که نکنه راستی راستی دارن کوتاهی می کنن و به ناموس دختر پیغمبر بی غیرت شدن.
زیاد نیستن ولی خوب هستن.
وقتی هم حساس می شن هر یه دونه شون جای صدتا آدم صداشون بلند می شه.
آدمیزاده دیگه حس داره. احساس داره. گاهی غلیان می کنه.
می دونین،
مسئله این نیست که اونها آدم های نافرم و زورگویی هستن مسئله اینه که همه آدم ها یه جای خیلی حساس دارن.
حاجی علم اضلا هم اونجای ِ حساس ِ قشر ِ دیندار مشد رو خوب پیدا کرده .
هی دست می ذاره هم اونجاشون.
اونجاهای حساس آدم هم، خودتون می دونین دیگه، وقتی دست بخوره بهش مخ تعطیل می شه.
یعنی به قول مشدیا چنان آشوبی تو دل آدم به پا می شه که دیگه مخ از کار می افته و تن می ده به هر هارت و پورتی.
حالا اینا رو واس چی گفتم؟
می دونین،
وقتی حرف از حس و احساس و حماسه و غیرت و اینا می شه، اکثرمون اولین گروهی رو که متهم می کنیم به عقل گریزی و احساس محور بودن، مذهب و مردم مذهبی هستن.
ولی این کاملا بی انصافیه.
اینقدری که من در میان توده ی ِ مد ِ روز ِ ستایندگان و شیفتگان ِ عقلانیت و روشنگری، بی خردی و احساس محوری دیدم در میان مذهبی ها و مردم مذهبی ندیدم.
یعنی صد رحمت به مردم مذهبی .
حداقل اینقدر صداقت دارن که از ایمان و باور حرف می زنن نه از استدلال و منطق.
حداقل عملکردشون با ادعاشون در تناقض نیست.
تو بیا به من بگو اینایی رو که بعد از دو روز اقامت در آلمان و فرانسه و آمریکا یهو شور ِ عقلانیت و روشنگری و آزادی می گیرشون و چماق بر می دارن می زنن به سر خودشون چه کنیم؟
یعنی خدا شاهده مواردی دیدم که طرف رفته اسم ایرانی خودش رو از پاسپورتش حذف کرده که یه وقت در آینده ریشه های حقارتش معلوم نشه.
دیدم پدری فلسفه خوان رو که موقع تولد فرزندش با صدای بلند و با غرور اعلام کرده که این بچه گور به گورش کنن ژن ِ معیوب و عقب افتاده ایرانی داره . تنها کاری که من می تونم براش بکنم اینه که از خفت و خواری زبان فارسی دور نگش دارم و اسبابی رو فراهم کنم که فقط زبان های عقلانی رو یاد بگیره.
فرانسه، آلمانی ، انگلیسی.
توی فیس بوک و شبکه های اجتماعی هم که قربونش بشم این لشکر ِ پر شور ِ از خود بیزارهای ِ عاشق و شیفته ی اروپا و آمریکا کم نیستن.
خدا نکنه یه چیزی بگی که یه وقت اینا به ناموس ِ حضرت ِ آلمان شون، یا فرانسه شون یا آمریکاشون بربخوره.
صد رحمت به شور حسینی که حداقل تناسبی با ذات ِ ایمانی ِ خودش داره. تو بگو با این شورهای شارلی و روشنگری که در تضاد ماهوی با عقلانیته چه کنیم؟
صد رحمت به علم الضلا و اون لشکر بسیجی هاش.
علم الضلا اگه آبروی فاطمه زهرا رو مصادره کرده ، حداقل آبروی عقلانیت و روشنگری و آزاداندیشی رو مصادره نکرده.
هارت و پورت هاش یه تناسبی با رویکردهای عقل گریزش داره.
این لشکریان ِ پرشور ِ حضرت آلمان و حضرت فرانسه و عالیجناب آمریکا پدیده ای هستند شگفت در خود پست بینی ، تناقض گویی و مضحکه سازی خودشون.
البته وجودشون عجیب نیست و بلکه بسیار هشدار دهنده است.
هشدار دهنده با این پرسش:
احساس خفقان، واقعی یا تصوری، در داخل به کجا باید رسیده باشه که کسانی با دو روز اقامت در خارج از ایران به چنین مقیاسی از خودبیزاری، دیگرشیفتگی و تناقض گویی رسیده باشند؟
پ-ن :
احساس خفقان می تونه برآیندی از خفقان واقعی و خیالی باشه.
هر دو هشدار دهنده هستند.
نقش رسانه های خارج از ایران با آن گزارش های «ترین» شان را نباید در ساخت و تزریق ِ احساس خفقان دست کم گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر