Changeling
حال آدمی رو داشتم که از تو رینگ بوکس، له و لورده کشیدنش بیرون.
راستش هنوز هم منگ و داغونم.
رمقی برام نذاشته.
هولناک ترین قسمتش اینه که همون اول فیلم خیلی رک و بیرحمانه بهتون می گه داستان واقعیه و بنابراین گریزگاهی برای این وحشت ندارید.
در میانه ی فیلم بود که وحشتم از آدم ها و ماجرا فراتر رفت ... خیلی فراتر .
من از چیزی بیش از خشونت و ماجرای دردناک فیلم می ترسیدم.
من از خشونتی داشتم و دارم می ترسم که تا این حد هوشمند و ظریف و صبور شده.
هوشمندانه نقشه می ریزه ، نقش بازی می کنه و صبورانه اجرا.
این با خشونت های بدوی و لحظه ای خیلی تفاوت داره.
در همه جوامع بشری خشونت هست.
خشونت های ناشی از تعصب و تحجر در جوامع متحجر اغلب لحظه ای و توهمی هستند.
قد عقل و ادراکشون همونقدره.
وحشتناک وقتیه که خشونت پا به پای هوشمندی رشد می کنه و هم قد می شه .
خشونت جوامع متمدن هوشمنده، شکیباست، ظریفه ... کاملا آگاهه که داره چه کار می کنه.
واقعیت رو می دونه . در توهم نیست با این همه هوشمندانه، ظریف و صبور برای هدفی پلید نقشه می ریزه و اجراش می کنه.
زنی سالم و معمولی رو به نام یک درمان پیشرفته و مناسب به تیمارستان می فرسته و شکنجش می کنه.
بیشتر نمی گم ... یعنی رمق ندارم.
انتخاب برای دیدنش با خودتون.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر