زنگ زدم مامانم می بینم صداش یه خورده گرفته است. خودم رو براش شیرین کردم ازش می پرسم:
چی شده عزیزم، خوشگلم، نفسم ... چرا صداتون اینجوریه؟
اون هم کم نمی ذاره می گه :
تو لک رفته بودم مادر.
( بعد خودش هم همچین نمکی خنده اش گرفته ... گمونم از همون کلمه «لک» که می گه ... شرط می بندم از خواهر کوچیکم یاد گرفته. )
بهش می گم :
فدات شم ، تصدقت بشم ، دورت بگردم چرا آخه برین تو لک؟
می گه :
یه آهنگی الان کانال پنج گذاشته بود ، دو تا جوون تو جنگل راه می رفتن و هی یه چیزایی می خوندن منو گرفت.
پرسیدم حالا چی می خوندن؟
گفت :
یادم که نمیاد مادر از همین چیزایی که هی می خونن دیگه ... «اگه بر نگردی پیشم ، من می میرم و اینا.»
می گم :
بر می گردم قربونت ... میام باز شبا باهم می شینیم چایی می خوریم و تخمه می شکنیم و دلکش گوش می کنیم.
می گه :
ها ، کارات رو بکن و بیا ... وقتی هم اومدی از پیش من و بابات تکون نخوری ها.
می گم :
یعنی می خواین منو یه ماه تو خونه حبس کنین؟
می گه: دل ِ بابات دو سال ِ حبس ِ تو و سمیه ست بچه جان، اونوقت یه ماه از شماها به ما ها نمی رسه؟
کی بود گفت رابطه ی بین والدین و بچه ها همیشه یه نامعادله است که هیچوقت به تساوی نمی رسه.
راست گفته به خدا.
چی شده عزیزم، خوشگلم، نفسم ... چرا صداتون اینجوریه؟
اون هم کم نمی ذاره می گه :
تو لک رفته بودم مادر.
( بعد خودش هم همچین نمکی خنده اش گرفته ... گمونم از همون کلمه «لک» که می گه ... شرط می بندم از خواهر کوچیکم یاد گرفته. )
بهش می گم :
فدات شم ، تصدقت بشم ، دورت بگردم چرا آخه برین تو لک؟
می گه :
یه آهنگی الان کانال پنج گذاشته بود ، دو تا جوون تو جنگل راه می رفتن و هی یه چیزایی می خوندن منو گرفت.
پرسیدم حالا چی می خوندن؟
گفت :
یادم که نمیاد مادر از همین چیزایی که هی می خونن دیگه ... «اگه بر نگردی پیشم ، من می میرم و اینا.»
می گم :
بر می گردم قربونت ... میام باز شبا باهم می شینیم چایی می خوریم و تخمه می شکنیم و دلکش گوش می کنیم.
می گه :
ها ، کارات رو بکن و بیا ... وقتی هم اومدی از پیش من و بابات تکون نخوری ها.
می گم :
یعنی می خواین منو یه ماه تو خونه حبس کنین؟
می گه: دل ِ بابات دو سال ِ حبس ِ تو و سمیه ست بچه جان، اونوقت یه ماه از شماها به ما ها نمی رسه؟
کی بود گفت رابطه ی بین والدین و بچه ها همیشه یه نامعادله است که هیچوقت به تساوی نمی رسه.
راست گفته به خدا.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر