جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۳ اردیبهشت ۷, یکشنبه

انسان حیوان نویسنده!



یه شنبه طوفانی با ترنم حزین موسیقی ... رایحه مطبوع قهوه ... دود تسکین بخش سیگار
و تقلا برای نخ کردن واژه ها در جمله ها ... وقتی
احساس غلیان می کنه،
فکر تقلا می کنه و
ذهن نهیب می زنه به دل :
آرام باش! .... آرام باش!
تا بتونم در ساختار جمله جاریت کنم ....

می دونین،
دشوار و دردناکه اما واقعیت اینه که :
شوریدگی های پراکنده حسی رو فقط با چپاندن در ساختاری فکری می شه قابل فهم و قابل انتقال کرد .... آدمیزاد مشقتی ست پیوسته بین حس و  فکر!
درست مثل تبدیل انرژی به ماده که فرآیندی ست بس دشوار حال آنکه وارونه اش به مراتب ساده تره.
ماده به سادگی تبدیل به انرژی می شه .... این پراکندگی انرژی هست که باعث می شه تبدیلش به ماده دشوار بشه درست مثل حس که پراکنده است و جمع کردن این پراکندگی در ساختار جمله مشقتی ست افتاده بر جان آدمیزاد .... این حیوان نویسنده!

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر