پستی دیدم درباره سفرنامه دو خانم ایتالیایی
به ایران.
گویا این دو عزیز در طول دو هفته اقامتشان در ایران هیچ ندیده اند جز آلت جنسی مردان ِ دیوانه و هیچ نشنیده اند جز متلک.
خوب البته بخشی از این نوع تجربیات برای من قابل باور است اما اینکه همه ی سفرنامه ایشان منحصر و مختصر به همین دو تجربه مانده است برایم عجیب است.
آن هم دو زن ایتالیایی که به طور معمول این چیزها باید برایشان آشنا باشد و خیلی باعث ژست های اغراق آمیزی مثل:
«اوه خدای من! این باور نکردنیه!»
یا
«یا مریم مقدس، اینجا دیگر چه جورجایی ست!»
نشود.
به هر حال خواندن بخش هایی از سفرنامه این دو عزیز مرا یاد شنیده هایم از دوستی ایتالیایی انداخت و در حین این مرور خاطرات یاد نکته ای دیگر هم فارغ از ایران و ایتالیا یا اینجا و هر جای دیگر انداخت.
نکته ای در باب عواقب زن آزاری در جوامع.
شاید برایتان جالب باشد.
خاطره و نکته:
دوستم از اهالی رم است.
خوش قد و بالاست و بر رویی دارد.
خاطراتی برای من از آزار و اذیت های خیابانی در رم تعریف کرده است که اگر بیشتر از ایران نباشد هیچ کمتر نیست.
از انواع دستمالی شدن و متلک شنیدن در رستوران ها و خیابان ها.
حتی توسط پلیس.
این دختر جوان چنان دچار ترس از مردان شده است که هیچوقت تنها با ماشین های بین شهری که راننده آنها مرد است سفر نمی کند.
اغلب از من یا دوستان دیگر برای سفرهای بین شهری درخواست همراهی می کند.
یک بار در کنفرانسی درسی، که درباره وضعیت زنان در ایتالیا بود، به رشد چشمگیر همجنس گرایی در میان زنان ایتالیایی اشاره کرد و اینکه یکی از دلایل اصلی آن وجود همین فرهنگ زن آزاری در میان مردان ایتالیایی است.
خودش هم کلا قید مرد را از زندگیش در همه جوانب زده است.
یادآوری وضعیت آزار زنان در ایتالیا البته به معنی دفاع از وضعیت موجود زنان در ایران نیست اما انتظار می رود کسی از مشاهده این چیزها ژست تعجب و ناباوری بگیرد که برای وضعیت خودش در مملکت خودش هم فکری کرده باشد و حرکتی.
و اما نکته فارغ از اینجا و آنجا:
همجنس گرایی در زنان، به قد مشاهده من، دو عامل دارد:
1. ژنتیکی که خوب امری ست محتوم و غیر انتخابی
2. یک انتخاب روانی که یکی از دلایل آن ناشی از تجربه های آزار دهنده ی زن آزاری های شایع در جامعه و در نتیجه پیدا شدن ذهنیتی تدافعی در ناخودآگاه نسبت به جنس مخالف است.
به گمان من و به گواه مشاهداتم در میان دوستان خارجی ، عامل دوم بخش قابل توجهی از انتخاب های همجنس گرایانه را در میان زنان امروزی رقم می زند.
در دنیای امروز که فارغ از قید و بندهای گذشته است، کسی دیگر برای تامین روانی و عاطفی خود معطل خوب و بد های ساختاری و سنتی نمی ماند.
این البته می تواند هشداری برای مردان باشد.
برای مقابله با زن آزاری.
گمان نمی کنم همراه داشتن زنی با غل و زنجیرهای بیرونی اعم از قانون و سنت و مذهب برای مردی جذابیتی داشته باشد.
جذابیت ِهمراهی در بندهای درونی ست و نه بیرونی.
خواستن و به میل خود همراه ماندن!
و این میسر نمی شود الا با داشتن ذهنیت ِ روانی ِ مطمئن که خود مستلزم جامعه ای مطمئن است.
و جامعه مطمئن آن جاست که ذهنیت همه آدم ها از جنسیت زدگی رها شده باشد.
لپ کلام هم آنکه عزیز بالا بلند ایتالیایی گفت:
جنسیت زدگی مردان یکی از دلایل رشد همجنس گرایی در زنان است.
گویا این دو عزیز در طول دو هفته اقامتشان در ایران هیچ ندیده اند جز آلت جنسی مردان ِ دیوانه و هیچ نشنیده اند جز متلک.
خوب البته بخشی از این نوع تجربیات برای من قابل باور است اما اینکه همه ی سفرنامه ایشان منحصر و مختصر به همین دو تجربه مانده است برایم عجیب است.
آن هم دو زن ایتالیایی که به طور معمول این چیزها باید برایشان آشنا باشد و خیلی باعث ژست های اغراق آمیزی مثل:
«اوه خدای من! این باور نکردنیه!»
یا
«یا مریم مقدس، اینجا دیگر چه جورجایی ست!»
نشود.
به هر حال خواندن بخش هایی از سفرنامه این دو عزیز مرا یاد شنیده هایم از دوستی ایتالیایی انداخت و در حین این مرور خاطرات یاد نکته ای دیگر هم فارغ از ایران و ایتالیا یا اینجا و هر جای دیگر انداخت.
نکته ای در باب عواقب زن آزاری در جوامع.
شاید برایتان جالب باشد.
خاطره و نکته:
دوستم از اهالی رم است.
خوش قد و بالاست و بر رویی دارد.
خاطراتی برای من از آزار و اذیت های خیابانی در رم تعریف کرده است که اگر بیشتر از ایران نباشد هیچ کمتر نیست.
از انواع دستمالی شدن و متلک شنیدن در رستوران ها و خیابان ها.
حتی توسط پلیس.
این دختر جوان چنان دچار ترس از مردان شده است که هیچوقت تنها با ماشین های بین شهری که راننده آنها مرد است سفر نمی کند.
اغلب از من یا دوستان دیگر برای سفرهای بین شهری درخواست همراهی می کند.
یک بار در کنفرانسی درسی، که درباره وضعیت زنان در ایتالیا بود، به رشد چشمگیر همجنس گرایی در میان زنان ایتالیایی اشاره کرد و اینکه یکی از دلایل اصلی آن وجود همین فرهنگ زن آزاری در میان مردان ایتالیایی است.
خودش هم کلا قید مرد را از زندگیش در همه جوانب زده است.
یادآوری وضعیت آزار زنان در ایتالیا البته به معنی دفاع از وضعیت موجود زنان در ایران نیست اما انتظار می رود کسی از مشاهده این چیزها ژست تعجب و ناباوری بگیرد که برای وضعیت خودش در مملکت خودش هم فکری کرده باشد و حرکتی.
و اما نکته فارغ از اینجا و آنجا:
همجنس گرایی در زنان، به قد مشاهده من، دو عامل دارد:
1. ژنتیکی که خوب امری ست محتوم و غیر انتخابی
2. یک انتخاب روانی که یکی از دلایل آن ناشی از تجربه های آزار دهنده ی زن آزاری های شایع در جامعه و در نتیجه پیدا شدن ذهنیتی تدافعی در ناخودآگاه نسبت به جنس مخالف است.
به گمان من و به گواه مشاهداتم در میان دوستان خارجی ، عامل دوم بخش قابل توجهی از انتخاب های همجنس گرایانه را در میان زنان امروزی رقم می زند.
در دنیای امروز که فارغ از قید و بندهای گذشته است، کسی دیگر برای تامین روانی و عاطفی خود معطل خوب و بد های ساختاری و سنتی نمی ماند.
این البته می تواند هشداری برای مردان باشد.
برای مقابله با زن آزاری.
گمان نمی کنم همراه داشتن زنی با غل و زنجیرهای بیرونی اعم از قانون و سنت و مذهب برای مردی جذابیتی داشته باشد.
جذابیت ِهمراهی در بندهای درونی ست و نه بیرونی.
خواستن و به میل خود همراه ماندن!
و این میسر نمی شود الا با داشتن ذهنیت ِ روانی ِ مطمئن که خود مستلزم جامعه ای مطمئن است.
و جامعه مطمئن آن جاست که ذهنیت همه آدم ها از جنسیت زدگی رها شده باشد.
لپ کلام هم آنکه عزیز بالا بلند ایتالیایی گفت:
جنسیت زدگی مردان یکی از دلایل رشد همجنس گرایی در زنان است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر