تو کوچه های باریک و قدیمی نانت ، خسته و از نفس افتاده راه می رفتم در حالیکه دلم براشون تنگ بود! .... به وضوح روزهایی رو می دیدم که دلم برای این کوچه ها و ریتم آرام و لالایی گونه زندگی های جاری درشون تنگ شده .
می دونین،
عجیبه اما به نظر می رسه خیلی وقت ها طعم زمان در وقتی غیر از خودش به تمامی درک می شه .... مثل این روز نیمه آفتابی - تیمه بارانی نانت ... که در قدیمی ترین کوچه هاش سپری شد.
می دونین،
عجیبه اما به نظر می رسه خیلی وقت ها طعم زمان در وقتی غیر از خودش به تمامی درک می شه .... مثل این روز نیمه آفتابی - تیمه بارانی نانت ... که در قدیمی ترین کوچه هاش سپری شد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر