در کشتی هر فنی،بدلی هم داره. خیلی وقت ها کشتی گیری که
فنی رو می زنه به دام بدلش از طرف حریف می افته و امتیاز از دست می ده.
این منو یاد خاصیت دوگانه مفاهیم می اندازه.
مثل مفهوم سادگی که یک سرش خلوص هست و سر دیگش ساده لوحی.
یا قاطعیت که یه سرش قدرت هست و سر دیگه اش تعصب.
یا انعطاف که یه سرش باز بودن و پذیرندگی هست و سر دیگه اش انفعال.
به عبارت دیگه هر مفهومی بسته به رزولوشن و ظرافت درک عقلی و حسی می تونه پویا یا راکد باشه، دهنده یا بازدارنده، در تعامل با پیرامون یا در انزوا، همگرا یا واگرا.
این خاصیت دوگانه مفاهیم رو می شه در عادات فرهنگی جوامع هم مشاهده کرد.
مثلا در انگلیستان فرهنگ تجلیل از بزرگان به طور بارزی وجود داره.
با دادن عناوینی مثل سیر، و تبلیغات وسیع رسانه ای.
نمونه اش دیوید بکهام.
یه فوتبالیست خوب که به مدد همین فرهنگ و با ابزار رسانه حالا شده یه مدل خوب در حد یکی از آیکون های پولساز انگلستان.
اصلن خود ملکه انگلیس و زرق و برق و شان قراردادی که حولش ساخته شده.
شان ساختگی و قراردادی که ازش در بیزنس و نمایش های فرهنگی هم به خوبی استفاده می شه.
اتفاقی و عجیب نیست که در جامعه انگلیس در کنار فرهنگ تجلیل، عادت نادیده گرفتن هم رایج هست.
وقتی به کاربرد ِ حجم دادن و تزئین کردن با القاب و عناوین آگاه باشید ناگزیر به تاثیر زدودن و نادیده گرفتن هم آگاه هستید. یک سو اضافه کردن تزئینات هست برای حجم دادن بیشتر و سوی دیگه زدودن داشته هاست برای کوچک کردن.
به عبارتی بدل فرهنگ تجلیل ، فرهنگ نادیده گرفتن هست اون هم به طور کاملا آگاهانه و هدفمند. به قصد توهین و تحقیر.
مصادیق زیادی از این عادت رو نه تنها در زندگی روزمره بلکه در حکایت های تاریخی هم می شه مشاهده کرد.
به طور مثال نادیده گرفتن کشورهای دیگه با نامیدن آنها در عبارات عام و کلی.
این رو در سفرنامه ای از زنی سوئدی خواندم که چطور مهمان انگلیسی اش برای تحقیرش بهش گفته :
از کجای اروپا می آئید شما؟ از سرزمین های شمالی؟!
در انگلستان رایجه که سه کشور بزرگ اسکاندیناوی رو در عبارت سرزمین های یخ زده شمالی بسته بندی و یک کاسه می کنند.
منظورم از این متن صرفا یادآوری این نکته بود که :
هر فنی ، بدلی هم داره.
هر فرهنگی ، ضد فرهنگی.
هر رفتار مطبوعی در دل خودش پتانسیل رفتاری نامطبوع .
حداقل فهمی از قلب یک رفتار در هر رفتار وجود دارد.
جامعه ای اگر گرایش عقلانی داره درش پتانسیل و فهم بدل عقلانی هم وجود داره. بدل عقلانیت، حسابگریه .... دو رویی و موذی گری.
جامعه ای اگر گرایش احساسی و عاطفی داره درش پتانسیل بدل عاطفه هم وجود داره. بدل مهر و عاطفه، فضولیه ... کاسه داغ تر از آش شدن ... سر فرو کردن در روابط دیگران.
این منو یاد خاصیت دوگانه مفاهیم می اندازه.
مثل مفهوم سادگی که یک سرش خلوص هست و سر دیگش ساده لوحی.
یا قاطعیت که یه سرش قدرت هست و سر دیگه اش تعصب.
یا انعطاف که یه سرش باز بودن و پذیرندگی هست و سر دیگه اش انفعال.
به عبارت دیگه هر مفهومی بسته به رزولوشن و ظرافت درک عقلی و حسی می تونه پویا یا راکد باشه، دهنده یا بازدارنده، در تعامل با پیرامون یا در انزوا، همگرا یا واگرا.
این خاصیت دوگانه مفاهیم رو می شه در عادات فرهنگی جوامع هم مشاهده کرد.
مثلا در انگلیستان فرهنگ تجلیل از بزرگان به طور بارزی وجود داره.
با دادن عناوینی مثل سیر، و تبلیغات وسیع رسانه ای.
نمونه اش دیوید بکهام.
یه فوتبالیست خوب که به مدد همین فرهنگ و با ابزار رسانه حالا شده یه مدل خوب در حد یکی از آیکون های پولساز انگلستان.
اصلن خود ملکه انگلیس و زرق و برق و شان قراردادی که حولش ساخته شده.
شان ساختگی و قراردادی که ازش در بیزنس و نمایش های فرهنگی هم به خوبی استفاده می شه.
اتفاقی و عجیب نیست که در جامعه انگلیس در کنار فرهنگ تجلیل، عادت نادیده گرفتن هم رایج هست.
وقتی به کاربرد ِ حجم دادن و تزئین کردن با القاب و عناوین آگاه باشید ناگزیر به تاثیر زدودن و نادیده گرفتن هم آگاه هستید. یک سو اضافه کردن تزئینات هست برای حجم دادن بیشتر و سوی دیگه زدودن داشته هاست برای کوچک کردن.
به عبارتی بدل فرهنگ تجلیل ، فرهنگ نادیده گرفتن هست اون هم به طور کاملا آگاهانه و هدفمند. به قصد توهین و تحقیر.
مصادیق زیادی از این عادت رو نه تنها در زندگی روزمره بلکه در حکایت های تاریخی هم می شه مشاهده کرد.
به طور مثال نادیده گرفتن کشورهای دیگه با نامیدن آنها در عبارات عام و کلی.
این رو در سفرنامه ای از زنی سوئدی خواندم که چطور مهمان انگلیسی اش برای تحقیرش بهش گفته :
از کجای اروپا می آئید شما؟ از سرزمین های شمالی؟!
در انگلستان رایجه که سه کشور بزرگ اسکاندیناوی رو در عبارت سرزمین های یخ زده شمالی بسته بندی و یک کاسه می کنند.
منظورم از این متن صرفا یادآوری این نکته بود که :
هر فنی ، بدلی هم داره.
هر فرهنگی ، ضد فرهنگی.
هر رفتار مطبوعی در دل خودش پتانسیل رفتاری نامطبوع .
حداقل فهمی از قلب یک رفتار در هر رفتار وجود دارد.
جامعه ای اگر گرایش عقلانی داره درش پتانسیل و فهم بدل عقلانی هم وجود داره. بدل عقلانیت، حسابگریه .... دو رویی و موذی گری.
جامعه ای اگر گرایش احساسی و عاطفی داره درش پتانسیل بدل عاطفه هم وجود داره. بدل مهر و عاطفه، فضولیه ... کاسه داغ تر از آش شدن ... سر فرو کردن در روابط دیگران.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر