جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ آذر ۱۳, جمعه

گداها و مکالمات

لحظه:
سرم رو انداختم پایین یه وقت از این ماهیگرها، گداها، گیر نده که پول یا سیگار بده.
طرف اما به این کارا کار نداره.
بلند بلند می گه:
سلام خانم.
می گم علیک سلام.
قدم هام رو تند می کنم اما اون هم صداش رو بلند می کنه.
می گه:
چقدر کت تون قشنگه.
می گم مرسی.
باز صداش رو بلندتر می کنه و می گه:
یه سکه می دین ؟ برای غذا می خوام.
می گم :
یه سانتیم هم ندارم موسیو.
می گه:
یه سیگار هم بدین خیلی خوشال می شم.
می گم:
آخریش بود موسیو، ببخشید.
(دروغ می گم.)

می گه :
خیلی ممنون . 
می گم :
قابلی نداشت!De rien monsieur
خودم خندم می گیره از جوابم.
شگفت زده می شم.
از تناسب جمله با وضعیت.
قطعا این جزو نادرترین وضعیت هاست که مفهوم تحت الفظی این جمله با وضعیت، هم معنایی کامل داره.
سیگاری که ندادم و ندادنی که قابلی نداشت!
طرف اما ول کن نیست.
می گه :
روز تون بخیر.
می گم روز شما هم بخیر.
از پشت سر می شنوم همینجور داره به این مکالمه ی بی ثمر درباره آرزوهای خوش ادامه می ده .
خدایی امید و پشتکارش قابل تحسینه . :)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر