جهان بیمار بود و آیینه معصوم!

۱۳۹۴ دی ۳, پنجشنبه

دلبری از نوع صمیمی! :)

آقا ما امشب باز دلبری کردیم ... اون هم چه دلبری !
بخونین مطمئن هستم خوشتون میاد :)
امروز صاحب کارم به عنوان هدیه نوئل یه جعبه شکلات بهم داد.
از اون شکلات فندقی های خیلی خوشمزه.
تو راه برگشت به خونه، خرید داشتم.
در ورودی فروشگاه، جعبه رو دادم به خانم امانت دار و بهش گفتم اینو از یه جای دیگه گرفتم.
بهم شماره داد و گفت خریدتون تموم شد بیاین بگیرینش.
خانمه خیلی آدم باحال و نازیه.
یه مهربونی و ادب طبیعی داره نه شغلی و قراردادی.
اصلن یکی از جاذبه های این سوپرمارکت جای خونه ماست.
موقعی که شماره رو بهش دادم با خنده گفت:
براتون نگهش داشتم ... جلوی خودم رو گرفتم و نخوردمش.
من هم بهش گفتم :
اجازه بدین به عنوان کادوی نوئل بدم بهتون.
خانمه با کلی تشکر و خنده گفت نه مرسی.
اما من واقعا دوست داشتم شکلات رو بدم بهش .
سر شکلات رو باز کردم و گفتم :
من واقعا  دوست دارم این شکلات رو امشب با شما و همکارتون بخورم.
برای من خیلی زیاده.
بدون تعارف ازم قبول کنید.

یکی برداشتم و بقیه اش رو گذاشتم.
یهو فضای فروشگاه عوض شد.
همه نگاه می کردن و لبخند می زدن.
خیلی خوب بود.
کلی ازم تشکر کردن.
و خوب بلافاصله هم ازم پرسیدن از کجا میام و اینا.
(با اون فرانسه ای که من حرف می زنم حق دارن اولین چیزی که به ذهنشون می رسه این باشه که این از کجا میاد!)
گفتم ایران 
و بعد یه گفتگوی صمیمانه و دوست داشتنی در مورد ایران و نوئل اینا بینمون شکل گرفت.
پرسیدن نوئل رو تو ایران جشن می گیرین؟
گفتم والا فقط مسیحی ها ی ایران ولی خوب ما نزدیک نوئل یه جشن داریم به نام یلدا .
می دونین،
همینجور شوخی شوخی کلی تبادل فرهنگی شد و شوخی شوخی نوئل شاد شد.
یا شاید بهتره بگم شادش کردیم.
با خوشرویی اون خانم، سخاوت صاحب کارم و خوب البته یه کوچولو هم خود من .
خود من که زیباترین جلوه زندگی رو در صمیمیت و اشتراک پیدا کردم.
می دونین،
این ما هستیم که شادی رو می سازیم.

همه ی عیدها بر همه شما دوستان دیده و نادیده ام شاد باد . :)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر