در میانه ی دو کرانه ی متضاد مدام در نوسانیم .... یک بازه
اما با فرم ها ، توصیف ها و جلوه های گوناگون .
شادی و غم
امید و نا امیدی
ایمان و کفر
یقین و شک
معنا و پوچی
و ..........
لذت بخش و دردناک ... شدت لذت و درد وابسته به دامنه ی نوسان! ... و عیار عقل و جنون وابسته به فرکانس این حرکت تناوبی!
جنون چیست جز عقلی که فرکانس حرکت تناوبیش بین دو بازه ی متضاد شدت گرفته ست!
گاه چنان شدید که درد و لذت ، معنا و پوچی دچار هم زمانی می شوند ... مثل ابرهای الکترونی هایزنبرگ ... عدم قطعیتی از بودن در یک لحظه و در عین حال بودن!
در میانه ی این دو تضاد ، این دو اصل، این دو اسانسِ آفرینش گر مدام در نوسانیم و چه اشتباه مرگباری اگر دنبال راه و چاره ای برای گریز از غم ، از نا امیدی ، از پوچی و از شک باشیم!
تثبیت شدن در کرانه ی شادی، معنا و یقین موجب مرگ معنا می شود چرا که معنا جریانی ست پیوسته و پویا ... معنا ثابت و ساکن و صلب نیست . معنا هر لحظه زایش می شود ... هر لحظه ... و از عمق پوچی ... از عمق پوچی!
بث می خواند و من در تاریکترین و تهی ترین اعماق سیاهچاله های ذهنی ام با ضرب آهنگ تلخ و هجو آمیز صدای او به اصالت دردناک تردید، شک و پوچی می رسم .... تهی از معنا ... تهی از همه چیز .... چون تاریکی زنحدان .... انگار اسانس زنانه ی وجود به اوج دردناک ارگاسم زنانه می رسد و ناگهان معنایی نو زاده می شود .
می خواستم متنی راجع به اصالت شک بنویسم به اصالت تاریک و تهی و زایشگر اسانس زنانه رسیدم ! ... اسانس زنانه ای که در صدای بث موج می زند.
و فکر می کنم هیچ عجیب نیست که همیشه ته ته اون حال تاریک و تهی و دردناکم سر و کله ی بث پیدا می شود .
بث گیبونز خواننده ی سبک غریب تریپ هاپ
تلخ و هجو آمیز ... با صدایی پر از تعلیق های دردناک تردید ... پوچی ... هیچی ... استیصال و انفعال!
بهش نگاه می کنم . به صورت ساده ی بدون آرایشش . به اندامش با سایزهای متوسط و معمولی. بدون اغراق آمیز شدن در قسمت های خاص.
و فکر می کنم :
نه!
عجیب نیست که او یکی از زنانه ترین آدم هایی ست که من در همه ی عمرم دیده ام!
مملو از اسانس زنانه !
Portishead Threads
Portishead Glory box
شادی و غم
امید و نا امیدی
ایمان و کفر
یقین و شک
معنا و پوچی
و ..........
لذت بخش و دردناک ... شدت لذت و درد وابسته به دامنه ی نوسان! ... و عیار عقل و جنون وابسته به فرکانس این حرکت تناوبی!
جنون چیست جز عقلی که فرکانس حرکت تناوبیش بین دو بازه ی متضاد شدت گرفته ست!
گاه چنان شدید که درد و لذت ، معنا و پوچی دچار هم زمانی می شوند ... مثل ابرهای الکترونی هایزنبرگ ... عدم قطعیتی از بودن در یک لحظه و در عین حال بودن!
در میانه ی این دو تضاد ، این دو اصل، این دو اسانسِ آفرینش گر مدام در نوسانیم و چه اشتباه مرگباری اگر دنبال راه و چاره ای برای گریز از غم ، از نا امیدی ، از پوچی و از شک باشیم!
تثبیت شدن در کرانه ی شادی، معنا و یقین موجب مرگ معنا می شود چرا که معنا جریانی ست پیوسته و پویا ... معنا ثابت و ساکن و صلب نیست . معنا هر لحظه زایش می شود ... هر لحظه ... و از عمق پوچی ... از عمق پوچی!
بث می خواند و من در تاریکترین و تهی ترین اعماق سیاهچاله های ذهنی ام با ضرب آهنگ تلخ و هجو آمیز صدای او به اصالت دردناک تردید، شک و پوچی می رسم .... تهی از معنا ... تهی از همه چیز .... چون تاریکی زنحدان .... انگار اسانس زنانه ی وجود به اوج دردناک ارگاسم زنانه می رسد و ناگهان معنایی نو زاده می شود .
می خواستم متنی راجع به اصالت شک بنویسم به اصالت تاریک و تهی و زایشگر اسانس زنانه رسیدم ! ... اسانس زنانه ای که در صدای بث موج می زند.
و فکر می کنم هیچ عجیب نیست که همیشه ته ته اون حال تاریک و تهی و دردناکم سر و کله ی بث پیدا می شود .
بث گیبونز خواننده ی سبک غریب تریپ هاپ
تلخ و هجو آمیز ... با صدایی پر از تعلیق های دردناک تردید ... پوچی ... هیچی ... استیصال و انفعال!
بهش نگاه می کنم . به صورت ساده ی بدون آرایشش . به اندامش با سایزهای متوسط و معمولی. بدون اغراق آمیز شدن در قسمت های خاص.
و فکر می کنم :
نه!
عجیب نیست که او یکی از زنانه ترین آدم هایی ست که من در همه ی عمرم دیده ام!
مملو از اسانس زنانه !
Portishead Threads
Portishead Glory box
مطلب جالبی بود صبا جون ، اگرچه که من هیچ سابقه دیداری و شنیداری ازاین خانم بث ندارم ، ولی از تحلیلت درمورد ظاهرش و صداش خوشم آمد.
پاسخحذفخوشال شدم فریبا جون ... ممنون از وقتی که گذاشتی
پاسخحذفتحمل این نوع موسیقی برای همه آسون نیست با این حال این نوع موسیقی نقب می زنه به پنهان ترین لایه های وجود و آدم رو نه از لذت که از حیرت سرشار می کنه!
لینک دو تا از کارهاش رو در متن دادم . شاید براتون جالب باشه :)
پاسخحذف